شاپور یکم و امپراتور روم؛ آنچه رهبری گفتند و تلویزیون نشنیده
در پرداختن به ایران باستان، فقط هم نباید زندگی یا جنگهای پادشاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی را نشان داد. نمایش زندگی روزمرۀ مردم آن دوران نیز، اولا برای ایرانیان امروز جذابیت دارد، ثانیا – به قول رهبری – نقاط مثبت گذشتۀ ما را نشان میدهد.
ویدئویی از رهبری در فضای مجازی منتشر شده که حاوی سخنان ایشان دربارۀ تاریخ ایران باستان و تقابل نظامی ایران با یونان و روم و زانو زدن والرین، امپراتور روم، در برابر پادشاه ایران است.
این ویدئو مربوط به سخنرانی رهبری در دیدار با مسئولان اجرایی استان فارس در اردیبهشت 1387 است.
آیتالله خامنهای در این سخنرانی میگویند:
«در دنیا از چیزهائی که جنبۀ افتخارآمیز هم خیلی ندارد، گاهی اوقات بهعنوان مفاخر تاریخی استفاده میکنند. آن کسانی که مفاخر تاریخی را ندارند، برای خودشان خلق میکنند! ما این همه مفاخر تاریخی داریم، این همه چیزهائی که مایۀ تفاخر تاریخی ملت ایران است، اعتماد به نفس ملت ایران است؛ چرا اینها را نشان ندهیم؟ یک نفری برای من نقل میکرد، میگفت رفته بودیم یونان، از جمله یک نقطهای بردند، یک بیابان خالی، گفتند اینجا همان جایی است که سپاهیان ایرانی آمدند اینجا، از ما شکست خوردند. یک مدعای تاریخی را با یک فضای خالی اثبات میکنند. خب اینجا نزدیکی کازرون، آنطوری که شنیدم، مجسمۀ والرین هست، امپراتور روم، که زانو زده در مقابل پادشاه ایران. خیلی خوب؛ این را بروید نشان بدهید. این به آن در! این همه نقاط مثبتی که میتواند گذشتۀ ما را نشان دهد.»
آن پادشاهی که آیتالله خامنهای به او اشاره کردهاند، شاپور یکم است که در سال 260 میلادی در نبرد اِدِسا والرین امپراتور روم را مغلوب کرد. ادسا مکانی بود که امروزه در ترکیه قرار دارد.
این ویدئوی سخنان رهبری، سال گذشته هم در فضای مجازی وایرال شده بود ولی پس و پیش این سخنان را نقل نکرده بودند که ما در این یادداشت قبل و بعد آنچه را که در ویدئو میبینیم و میشنویم نیز آوردیم تا بهتر بتوان دربارۀ آن نوشت.
شاپور یکم، دومین پادشاه ساسانی بود و پدرش، اردشیر بابکان، سلسلۀ ساسانیان را بنیان گذاشت. شاپور بین سالهای 240 تا 270 میلادی بر ایران حکومت کرد. پیروزی تاریخی او مقابل والرین، در بیستمین سال فرمانرواییاش رقم خورد.
مطابق سخنان رهبری، شاپور یکم و پیروزیاش مقابل دشمن ایران، جزو مفاخر تاریخی ایراناند. یعنی آن پادشاه و آن نبرد منتهی به پیروزی در برابر دشمن غربی، "مایۀ تفاخر تاریخی ملت ایران است"؛ و این شخصیتها و وقایع، در مجموع مایۀ "اعتماد به نفس ملت ایران است."
از اردیبهشت 1387 تا امروز، بیش از 16 سال گذشته است ولی در تلویزیون ایران حتی یک سریال دربارۀ این قبیل مفاخر تاریخی ایران ساخته نشده. مفاخر تاریخی ایران که صرفا متعلق به دوران پس از ورود اسلام به ایران نیستند.
ایران باستان دارای بالاترین سطح تمدنی در آن دوران بلند تاریخی بوده. یعنی از هخامنشیان تا ساسانیان. اسلام هم چنانکه مرتضی مطهری در کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران" و دکتر شریعتی در مقالات مشهورش دربارۀ ناسیونالیسم ایرانی نشان دادهاند، عمیقا مدیون ایران و ایرانی است.
بالاتر از مطهری و شریعتی، مورخان و فیلسوفانی چون عبدالحسین زرینکوب و جواد طباطبایی و بسی از مستشرقان و مورخان غربی، نقش ارزندۀ ایرانیان را در گسترش و غنی شدن تمدن اسلامی نشان دادهاند.
به هر حال ایرانیان نسبت به اعراب حجاز، سطح تمدنی بسیار بالاتری داشتند و به همین خدماتشان به اسلام به مراتب بیشتر از خدمات اعراب حجاز یا خدمات مردم مصر و شام و شمال آفریقا بود. این سطح تمدنی بالاتر، قطعا به حکومتهای ایران باستان هم ربط داشته. تمدنسازی در ذیل حکومتهای فاسد و ناکارآمد، ممکن نیست.
بنابراین سازمان اداری ایران در دوران باستان و نحوۀ کشورداری بخش قابل توجهی از پادشاهان ایرانی هم جزو مفاخر تاریخی ما ایرانیان است. بویژه اینکه هیچ پادشاهی عملا به تنهایی کشورداری نمیکند. یعنی شمار قابل توجهی از ایرانیان، که سیستمهای بوروکراتیک و نظامی و اقتصادی ایران را تشکیل میدادند، در ادارۀ امور مملکت نقش داشتند و مددکار پادشاهان ایرانی بودند.
البته قطعا شاهان بیکفایت هم در ایران باستان وجود داشتند. مثلا از اواسط دورۀ ساسانیان، دعوا بر سر قدرت و شاهکشیهای مکرر، موجب روی کار آمدن پادشاهانی شد که بیش از آنکه ایراندوست باشند، قدرت را برای رضایت خودشان میخواستند.
ولی این نقاط منفی، کل ماجرای پادشاهیها و جوامع ایران باستان را بازتاب نمیدهد. نقاط مثبت چشمگیر را هم باید دید و نباید تاریخ ایران را صرفا با تسلکوپی دید که فقط تا 1400 سال قبل را نشان میدهد. به قول رهبری: «این همه نقاط مثبتی که گذشتۀ ما را میتواند نشان دهد.»
معلوم نیست چرا در تلویزیون جمهوری اسلامی، هیچ اثری از "این همه نقاط مثبت" دیده نمیشود. یعنی در عصر هخامنشیان یا اشکانیان یا ساسانیان، هیچ پادشاه یا وزیر یا واقعۀ مثبت و جذاب و غرورانگیزی وجود نداشته که تلویزیون ایران با این بودجۀ کلانش، چهار تا سریال دربارۀ این افراد و وقایع بسازد؟
اینکه تلویزیون هر سال داستان زندگی شخصیت مشکوکی مثل مختار ثقفی را نشان میدهد، شخصیتی که حتی امامان شیعه هم حاضر به تایید او نبودند، واقعا چقدر برای آن ایرانیانی که نسبت به مقبرۀ کورش ادای احترام میکنند، جذابیت دارد؟
بگذریم که عملکرد مختار در سریال مختارنامه، تحریف یا تعدیل هم شده است. مثلا مختار برخی از افراد حاضر در واقعۀ کربلا را آتش زد یا مثله کرد؛ در حالی که چنین قتلی، کاملا غیراسلامی است و حتی حضرت علی هم پس از ضربت خوردن، به اطرافیانش هشدار میدهد مبادا ابن ملجم را مثله کنید.
به هر حال مختار هر که بود و هر چه کرد، آن قدر "جاذبۀ ملی" ندارد که هر سال بنشینیم پای تلویزیون، او را تماشا کنیم. کسی با ساختن "مختارنامه" مخالف نیست؛ مسئله، نپرداختن به ایران باستان است. گویی که ایران آن دوران، بخشی از تاریخ ایران نیست!
در پرداختن به ایران باستان، فقط هم نباید زندگی یا جنگهای پادشاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی را نشان داد. نمایش زندگی روزمرۀ مردم آن دوران نیز، اولا برای ایرانیان امروز جذابیت دارد، ثانیا – به قول رهبری – نقاط مثبت گذشتۀ ما را نشان میدهد، ثالثا مردم ایران را با بخش مهمی از تاریخ ایران آشنا میسازد؛ بخش بلندی از تاریخ این سرزمین، که متأسفانه به تاراج رفته است. یعنی ما امروزه تقریبا هیچ شناختی از "جامعۀ ایران در عصر هخامنشیان یا ساسانیان" نداریم.
در واقع مسئله فراتر از این است که نشان دهیم فلان پادشاه ایرانی حکمران کارآمدی بوده یا توفیقات نظامی قابل توجهی داشته. مسئلۀ اصلی این است که ما چیز زیادی از زندگی ایرانیان در ایران قبل از اسلام نمیدانیم. آنچه میدانیم، به قدری ناچیز است که میتوان آن را نزدیک به صفر قلمداد کرد.
البته مورخان چیزهای زیادی در این زمینه میدانند، ولی مردم عادی مورخ و محقق نیستند و شناختشان از آن دوران، یا انگیزهشان برای مطالعه دربارۀ آن دوران و شناخت نقاط مثبت و منفی آن روزگار بلند، عمدتا با تماشای فیلم و سریال حاصل میشود.
قرار هم نیست یک سره از محسنات آن دوران بگوییم. قطعا پرداختن به "جامعۀ" ایران - و نه الزاما حاکمان- در اعصار هخامنشی و اشکانی و ساسانی، ما را با نقاط منفی و نقطهضعفهای آن جوامع نیز آشنا میکند. به هر حال محاسن و معایبی که ما امروزه داریم، ریشههای تاریخی دارند و این ریشهها صرفا در دوران پس از ورود اسلام به ایران شکل نگرفتهاند.
مهم این است که خودمان را در آینۀ تاریخ "ببینیم". و این آینه باید مثل آینههای تلسکوپ جیمز وب باشد. یعنی تا دوردستها را نشان دهد و صرفا ابوذر و عمار و مختار را پیش روی ما نگذارد.
نظر شما