رخ زرد اژدها؛ استراتژی «شی» برای بقای حزب کمونیست چین/ پکن میتواند بحران جمعیتی را مهار کند؟
شی تلاش برای ارائه ایدئولوژی تازهای را آغاز کرده که دیدگاه مارکسیستی از جامعه را با دیدگاه کنفوسیوس میآمیزد. مارکسیسم خودانتقادی را ترویج میکند و زمانی که در سیاست واقعی به کار میرود، منجر به پاکسازی میشود. اینها پدیده هایی هستند که شی می خواهد در یک لحظه شکننده سیاسی از آنها اجتناب کند.
در ظاهر، ترکیب شی ممکن است فقط تلاشی برای دفاع از خود و حزب در برابر انتقاد به نظر برسد، زیرا کنفوسیوسیسم ثبات و احترام به اقتدار را در اولویت قرار می دهد.با این حال، مطالعه وانگ به طور ضمنی نشان می دهد که کنفوسیوسیسم و مارکسیسم ممکن است ذاتاً ناسازگار نباشند.
تلاشهای شی برای بازتعریف زیربنای ایدئولوژیک چین بهطور فزایندهای ضروری به نظر میرسد، زیرا کاهش رشد اقتصادی موجب شک و تردید سرمایهگذاران و بیاعتمادی عمومی در داخل شده است. او کشوری را رهبری میکند که قدرت اقتصادی اش بیشتر از شکل حکومت آن قابل احترام است: چین اکنون جایگاهی را در میان اقتصادهای بزرگ جهان به دست آورده ، اما همچنان درگیر نظم بینالمللی است. به واسطه ناامیدی شی و دیگر رهبران چین، کشورهای غربی تمایلی به پذیرش نفوذ جهانی چین ندارند، مگر اینکه چین با ارزشهای لیبرال مدرن مطابقت داشته باشد. اما تلاش رهبری این کشور برای سنتز مارکس و کنفوسیوس باعث حیرت و حتی تمسخر ناظران خارج و داخل چین شده است.در همین راستا نشریه فارن افرز یادداشتی را در باب تلاشی شی برای تزریق درک خود از آموزه های چینی منتشر کرده است.
راهبرد «شی» برای عبور از بحران
متخصصان جوان چینی در تجارت، دانشگاه و رسانه ها با محدودیت هایی مواجه می شوند که به نظر آنها گیج کننده است. (به عنوان مثال، بسیاری از دانشجویان چینی مشتاق تحصیل در خارج از کشور هستند، اما به بسیاری نیز گفته می شود که اگر این کار را انجام دهند، رشد آنها در بوروکراسی چین با مشکل مواجه خواهد شد.) با شروع پیر شدن جمعیت چین، جوانان متوجه می شوند که هزینه های ناشی از مراقبت از والدین سالخورده به شدت روی شانه های آنها می افتد.چنین تحولاتی مانند متفکران متاخر سلسله چینگ، زندگی در چین را غیرقابل تحمل نمی کند. اما رهبران پکن تحولات را رضایت بخش نمی کنند. چین ممکن است بتواند به ایجاد رشد اقتصادی قوی ادامه دهد. با این حال، "محکم اما نه دیدنی" غیر هیجان انگیز است و "ضعیف و شکننده" خواهد بود.بسیاری از ناظران غربی به ژاپن به عنوان هشداری به چین اشاره می کنند و می گویند چین نمونه بازیگری است که در آن حباب دارایی فرو می ریزد و کشور وارد دوره پیری می شود. با این حال ژاپن یک اقتصاد جهانی قدرتمند با نقش منطقه ای است. چین شاید بتواند با تنظیم اقتصاد داخلی خود برای ایجاد مشاغل جدید در بخش خدمات و تمرکز بر مراقبت از سالمندان، مسیر ژاپن را دنبال کند. این کشور می تواند مکان مناسبی برای زندگی باشد. اما انرژی قهرمانانه ای را که زیربنای یک قدرت در حال رشد است فراهم نمی کند.
شی تلاش برای ارائه ایدئولوژی تازه ای را آغاز کرده که دیدگاه مارکسیستی از جامعه را با دیدگاه کنفوسیوس آمیخته می کند. مارکسیسم خودانتقادی را ترویج میکند و زمانی که در سیاست واقعی به کار میرود، منجر به پاکسازی میشود. اینها پدیده هایی هستند که شی می خواهد در یک لحظه شکننده سیاسی از آنها اجتناب کند. در ظاهر، ترکیب او ممکن است فقط تلاشی برای دفاع از خود و حزب در برابر انتقاد به نظر برسد، زیرا کنفوسیوسیسم ثبات و احترام به اقتدار را در اولویت قرار می دهد.با این حال، مطالعه وانگ به طور ضمنی نشان می دهد که کنفوسیوسیسم و مارکسیسم ممکن است ذاتاً ناسازگار نباشند. تحلیل او برای چین امروز بسیار مهم است، حتی اگر مستقیماً به چین معاصر نپردازد. کار او نشان می دهد که تلاش برای استفاده از فلسفه سنتی چین برای رویارویی با چالش های نوظهور سابقه مسبوق به سابقه است. اگر تلاشی صادقانه برای ادغام مارکسیسم و کنفوسیوسیسم انجام شود، ممکن است با اجازه دادن به چین برای داشتن دو ایده در آن واحد، به رفع این ناهنجاری کمک کند. جهان بینی مارکسیستی آیندهای را پیشبینی میکند که همچنان با تغییرات چشمگیر و رویاروییهای تشنجانگیز با چالشهای انتقال انرژی پاک، هژمونی ایالات متحده یا نظم بینالمللی لیبرال شکل میگیرد. جهان بینی مبتنی بر کنفوسیوسیسم می تواند این ایده را تطبیق دهد که چین در آینده به آرامش، پیش بینی پذیری و ثبات بیشتری نیاز خواهد داشت – و اینکه رویارویی مستقیم نظامی احتمالاً منافع خود چین را تضعیف می کند.
توسل به گذشته برای حراست از آینده
اندیشه سیاسی چین سرزندگی و تنوع را حفظ می کند: این یک فعل در حال پیشرفت است. در سال 2019، بای تانگدونگ، فیلسوف دانشگاه فودان در شانگهای، کتابی به نام علیه برابری سیاسی منتشر کرد. علیرغم عنوان تحریک آمیز، این اثر دفاعی قوی از لیبرالیسم است، با این استدلال که برخی از اشکال حکومت غیر دموکراتیک، مانند شایسته سالاری مبتنی بر ارزش های کنفوسیوس، بهتر از دموکراسی می تواند ارزش های لیبرال را حفظ کند. دیگر متفکران چینی که اغلب واقعگرا محسوب میشوند نیز با ایدههای کلاسیک دست و پنجه نرم میکنند. به عنوان مثال، محقق روابط بینالملل، یان ژئوتانگ، در کتاب خود در سال 2011، از اندیشه باستانی چین، قدرت مدرن چین، و تفکر پیشامدرن چین برای تفسیر نظم جهانی معاصر استفاده میکند.
با توجه به پیشینههای قرنها فلسفه چینی برای نوعی سنتز که شی تلاش میکند بدان متوسل شود،عجیب است که او تا این حد به منابع بسیار قدیمی تکیه میکند. مجموعهای تلویزیونی که کنفوسیوسیسم را با مدرنیته آشتی میدهد به راحتی میتوانست طولانیتر و غنیتر باشد: کانگ، متفکر متن جدید، ممکن است ظاهراً درباره نقش کنفوسیوس به عنوان یک اصلاحکننده بحث کند. لیانگ شومینگ، متفکر بداخلاق قرن بیستم، میتوانست درباره آنچه دقیقاً «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» را تشکیل میدهد، با مائو رایزنی داشته باشد. در واقع، این دو متفکر در سال 1946 مناظره پر جنب و جوشی را در مورد همین موضوع انجام دادند. اما به رسمیت شناختن متفکران متن جدید ممکن است خطرناک باشد، زیرا آنها به بحث درونی و کثرت اندیشه اهمیت می دادند.
تلاش شی برای ترکیب کنفوسیوس و مارکس به عنوان یک تمرین بی اعتبار نیست. با این حال، ارزش این را دارد که متن اصلی چینی وانگ در سال 2004 منتشر شد. فقط دو دهه پیش، محیط فکری چین بسیار متفاوت بود. دانشگاهیان برای بحث در مورد آلترناتیوهای سیاسی مختلف آزادتر بودند و رسانهها میتوانستند نظرات سیاسی دقیقتری را به خطر بیندازند. هویت چینی هنوز چندگانه است، یکپارچه نیست، و تفکر چینی همیشه زمانی که آزاد و بحث برانگیز بوده، بسته و عقیم نبوده، بهترین کمک را به شکوفایی چین داشته است. این جنبه ای از سنت چینی است که حزب کمونیست چین امروزی نمیتواند نادیده بگیرد.
نظر شما