خوشنام ترین شاهزاده قاجار را بشناسید

اگر این مرد شاه می شد، ایران سرنوشتی دیگر داشت

اگر عباس میرزا قبل از پدرش از دنیا نمی رفت، شاید سرنوشت ایران به سمت و سویی دیگر می رفت. عباس میرزا اولین شاهزاده قاجار است که با پرسش مهم «چرا ما از قافله پیشرفت و توسعه عقب افتاده ایم؟» مواجه شد. او از نخستین رجال سیاسی است که به دنبال توسعه کشور بود.

 امروز سالروز تولد عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار، والی آذربایجان، فرمانده قوای ایران در جنگ با روسیه تزاری و یکی از خوشنام ترین شاهزادگان خاندان قاجار است.

بسیاری از مورخان معتقدند اگر عمر عباس میرزا به دنیا بود و قبل از پدرش در مشهد از دنیا نمی رفت و می توانست بعد از فتحعلی شاه تاجگذاری کند، شاید سرنوشت ایران به سمت و سویی دیگر می رفت. مورخان معتقدند عباس میرزا اولین شاهزاده قاجار است که با پرسش مهم «چرا ما از قافله پیشرفت و توسعه عقب افتاده ایم؟» مواجه شد و سعی کرد به آن پاسخ بدهد.

او از نخستین رجال سیاسی ایران است که به دنبال اصلاح و توسعه کشور بود و تلاش کرد جریانی نو در سیاست ورزی ایرانی ایجاد کند. با وجود نقص جدی در برنامه های اصلاحی عباس میرزا، اما راهی که او آغاز کرد قابل ستایش است و با وجود قضاوت متفاوت و متناقض اروپاییان در مورد این شاهزاده قاجاری، اما همگی معترفند که او به مراتب جلوتر از پدر و حتی پسرش بود و به جریان پیشرفت اقتصادی و نظامی و علمی غرب اعتنایی جدی داشت.

اما این شاهزاده قاجاری چگونه با مساله پیشرفت صنعتی دنیا و عقب ماندگی ایران مواجه شد و چه پاسخی برای این مساله یافت؟

هنر سیاسی خواجه تاجدار و تولد ولیعهد خوشنام قاجار

عباس میرزا 4

 

برای فهم برنامه نظامی و سیاسی عباس میرزا ابتدا باید جایگاه او را شناخت. عباس میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار و نوه حسینقلی خان قاجار، برادر آقامحمدخان قاجار است.

بنیانگذار سلسله قاجار که خود، خواجه بود و فرزندی نداشت، به خوبی می دانست که نداشتن وارث می تواند چه فاجعه ای برای حکومت به بار آورد. او که بر خلاف ظاهر مخوفش، فوق العاده زیرک و سیاس بود، بعد از مرگ کریم خان زند از شیراز گریخت و به ایل قاجار پناه برد.

او که فرزند محمد حسن خان قاجار، رهبر ایل قاجار، بود، خود را وارث تاج و تخت و رهبر مشروع ایل می دانست اما با مشکلی بزرگ مواجه بود. ایل قاجار از دو طایفه «دولو» و «قوانلو» تشکیل شده بودند اما این دو طایفه دائما با هم جنگ داشتند. آقا محمد خان برای حل مشکل دو طایفه و ایضا، حل مشکل جانشینی اش، دستور داد پسر برادرش، فتحعلی خان با دختر رهبر دولوها یعنی آسیه خانم دولو ازدواج و فرزندشان نیز وارث تاج و تخت آنان شود. عباس میرزا حاصل این ازدواج شد و بعد از مرگ عموی بزرگش و نیز تاجگذاری پدرش، در سن 8 سالگی به عنوان ولیعهد انتخاب شد.

با تدبیر آقامحمدخان بحران ولیعهدی تا حد زیادی از خاندان قاجار رخت بربست. در زمان صفویه، معضل جانشینی شاه باعث جنگ های خونین و کشتار پدرها و پسرهای فراوان شده بود و شاهان برای دور نگه داشتن پسران خود از تاج و تخت، آنان را به حرمسرا می فرستادند. این مساله باعث تضعیف روحیه شاهزادگان و عدم آشنایی شان با مسائل حکومتی و جنگ و ... می شد و در پایان عصر صفوی چنان شدت گرفت که باعث شد شاه سلطان حسین از اسب سواری نیز عاجز بوده و به کلی از هنر کشورداری دور بماند.

بر خلاف شاهان و شاهزادگان صفوی، ولیعهد جدید قاجار که جایگاه خود را تثبیت شده می دید و مورد توجه پدرش نیز بود، با آداب مملکت داری آشنا شد و در سن 10 سالگی به همراه پدرش عازم جنگ گردید. روحیه بانشاط و شجاع عباس میرزا باعث شد پدرش خیلی زود او را به عنوان والی آذربایجان انتخاب کند. عباس میرزا در نوجوانی عازم تبریز شد و در تولد بخش مهمی از حوادث تاریخی ایران نقش ایفا کرد.

جنگ اول ایران و روسیه و اجرای برنامه توسعه عباس میرزا

عباس میرزا

در زمان حضور عباس میرزا در آذربایجان، جنگ های ایران و روسیه آغاز شدند. عباس میرزا حدود 10 سال با قوای روس ها جنگید اما در نهایت از نیروهای تزار شکست خورد و مجبور شد تن به قرارداد گلستان دهد. این اتفاق ضربه ای هولناک به شخصیت و باورهای عباس میرزا زد. او نمی توانست باور کند که ایران از قوای روسیه شکست خورده است. او می دید که روسیه در طول 100 سال از کشوری بدوی به مملکتی پیشرفته تبدیل شده است.

ارتش روسیه تزاری پر از توپ های مجهز بود. صفوف پیاده نظام و سواره نظام منظم و مرتب بودند و تاکتیک های جنگ مدرن به خوبی اجرا می شدند. در عوض، قوای ایران به کلی نامنظم بود، توپخانه ها ضعیف و قدیمی بودند و سواره نظام شناختی از قواعد جنگ مدرن نداشتند.

عباس میرزا بلافاصله بعد از شکست از روسیه شروع به بازسازی ارتش ایران کرد. او برخی اسیران گرج و روس را که درجه بالای نظامی داشتند، به کار گرفت تا ارتش ایران را نوسازی کنند. از آن سو، با آغاز جنگ ناپلئون و روسیه، عهدنامه «فینکنشتاین» منعقد شد.

بر اساس این قرارداد، مستشاران نظامی فرانسه باید ارتش ایران را نوسازی می کردند و قواعد نظامی جدید را به عباس میرزا می آموختند. عهدنامه فینکنشتاین در نطفه خفه شد. صلح زودهنگام فرانسه و روسیه باعث شد، ناپلئون قید این قرارداد را بزند و دست ایران را در پوست گردو بگذارد.

عباس میرزا بعد از ناامید شدن از فرانسه دست به دامان انگلیسی ها شد. با این حال، خدعه و احتیاط همیشگی انگلیسی ها و صلح آنان با روس ها برای ضربه زدن به فرانسه باعث شد عباس میرزا نتواند دستاورد زیادی از اتحاد با لندن به دست آورد.

ولیعهد برای جبران این نقصان، خود، دست به کار شد. او گروهی را عازم مسکو و لندن و استانبول کرد تا فنون نظامی غربی ها و ایضا ارتش عثمانی را فرابگیرند. از طریق سفرایش در استانبول به کتب نظامی جدید فرانسوی و انگلیسی دست یافت و دستور داد این کتب به فارسی ترجمه شوند. از آن سو، عباس میرزا از تهران پول زیادی خواست تا بتواند توپ های جدید بسازد. بدین طریق، برنامه نوسازی عباس میرزا آغاز شد و ولیعهد امیدوار شد که بتواند به زودی انتقام شکست از روسیه را بگیرد.

جنگ دوم ایران و روسیه؛ فاجعه ای برای عباس میرزا

عباس میرزا 2

هنوز زمان زیادی از شروع برنامه نوسازی عباس میرزا نگذشته بود که جنگ دوم ایران و روسیه آغاز شد. از زمان انعقاد قرارداد گلستان معلوم بود که مسائل سیاسی و مرزی ایران و روسیه حل نشده و به زودی میان مسکو و تهران جنگی جدید درخواهد گرفت. پیشروی قوای روس به سمت ارمنستان و به خصوص ایروان و فرار بسیاری از ساکنان شهرهای تصرف شده به آذربایجان باعث شد ایران دچار خشم شود. مجتهدان و علمای شیعه دستور جهاد صادر کردند و قوای ایران به سمت شهرهای اشغالی پیش رفتند.

برخی مورخان معتقدند عباس میرزا مخالف آغاز جنگ های دوم ایران و روسیه بود اما برخی دیگر تاکید دارند که او مشتاق جنگ بود. شکست اول ایران از روسیه، باعث کاهش محبوبیت عباس میرزا شده بود. برخی شاهزادگان قاجار شروع به توطئه علیه او کرده بودند و او آرزو داشت شکست اول را جبران کند. به همین دلیل، با علما همراه شد و از آنان خواست که فرمان جهاد صادر کنند.

 

هرچه بود، نتیجه جنگ دوم ایران و روسیه به یک فاجعه تبدیل شد. قوای ایران در طول کمتر از 2 سال یکی از بدترین شکست های خود را تجربه کرد. قوای روس از غفلت و ضعف عباس میرزا استفاده کرده و حتی تبریز را محاصره کردند. عباس میرزا وحشت زده و ناامید درخواست صلح کرد. نتیجه صلح انعقاد قرارداد ترکمانچای بود. شهرهای دیگر قفقاز به اشغال روس ها درآمده و ایران یکسره از شهرهای این منطقه دست کشید.

ناامید و یاس ولیعهد؛ نتیجه جنگ ایران و روسیه

جنگ دوم ایران و روسیه باعث ناامیدی بیش از حد عباس میرزا شد. مشهور است که عباس میرزا خطاب به «پی‌یرآمدی ژوبر» فرانسوی گفته بود: «ای مرد بیگانه، تو این ارتش و این دربار و این خیمه و خرگاه را می ‌بینی، ولی گمان مکن که من مرد خوشبختی هستم. چگونه می‌ توانم خوشبخت باشم. افسوس تمام کوشش‌ های من همچون موج خشمگین دریا در برابر صخره ‌ای استوار، در برابر سپاه روس شکست خورده ‌است. مردم فتوحات مرا می ‌ستایند، ولی من خود از ناتوانی خویش آگاهم. چه کرده‌ام که مورد احترام جنگاوران غرب واقع شده‌ام؟ چه شهری را تصرف کرده ‌ام؟ چه انتقامی گرفته ‌ام از کسانی که بر سرزمین ‌های ما دست انداخته‌ اند؟ از شهرت فتوحات ارتش فرانسه آگهی دارم و همچنین دانسته ‌ام که شجاعت روس ‌ها در برابر فرانسویان جز یک مقاومت بیهوده نیست. با این‌ همه یک مشت سرباز اروپایی تمام دسته‌ های سپاه مرا با ناکامی مواجه ساخته و با پیشروی‌ های تازه خود ما را تهدید می‌کنند.»

با وجود ناامیدی و ناکامی عباس میرزا، روحیه کنجکاو و پرسشگر او همچنان زنده بود. او در ادامه از سفیر ناپلئون در ایران می پرسد: «چه قدرتی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته ‌است؟ دلایل پیشرفت شما و ضعف ما کدام است؟ شما هنر حکومت کردن، هنر پیروز شدن، هنر به‌کارانداختن همه وسایل انسانی را می ‌دانید. درصورتی ‌که ما گویی محکوم شده‌ ایم که در منجلاب جهل غوطه ‌ور باشیم و به زور درباره آینده خود بیندیشیم. آیا قابلیت سکونت و باروری خاک و توانگری مشرق زمین از اروپای شما کمتر است؟ آیا آفریدگار نیکی ‌دهش که بخشش ‌های گوناگون می‌ کند خواسته ‌است که به شما بیش از ما همراهی کند؟ من که چنین اعتقادی ندارم.»

عباس میرزا بعد از شکست دوم از روسیه برنامه های عمرانی خود را ادامه داد اما مشکلات بیش از گذشته به او هجوم آوردند. شکست دوم ایران و غرامت سنگینی که بر دوش دولت قاجار افتاده بود، باعث کبود شدید بودجه نظامی شد و اصلاحات نظامی عباس میرزا را متوقف کرد. از آن سو، شکست عباس میرزا اعتبار او را نزد شاه و درباریان و حتی تجار آذربایجان کم کرد و باعث شد کمکی از سوی تجار و دربار راهی خزانه ولیعهد نشود.

جنگ در شرق و پایان برنامه اصلاحات عباس میرزا

 

چندی بعد شورش چند شاهزاده قاجار در کرمان و یزد و شهرهای جنوبی ایران باعث نگرانی فتحعلی شاه شد. او عباس میرزا را فراخواند و ولیعهد نیز به سمت شهرهای جنوبی رفت و برای اعاده حیثیت هم که شده شورش ها را سرکوب کرد. فتحعلی شاه سپس او را راهی خراسان کرد تا شورش افغان ها و ترکمن ها در این ناحیه را سرکوب کند. عباس میرزا برای پاک کردن تصویر «ولیعهد شکست خورده» با قدرت به شمال خراسان و هرات یورش برد و شورشیان را سرکوب کرد. او والی خراسان شد و قصد تصرف مجدد شهرهای استقلال یافته افغانستان را داشت که به دستور شاه به تهران احضار شد. عباس میرزا راهی تهران شد اما در میانه راه در مشهد، به سختی بیمار شد و چند ماه بعد از دنیا رفت. برنامه عمرانی و اصلاحات عباس میرزا با مرگ او به تاخیر افتاد. با این حال، چند سال بعد به صورت درست تر و کامل تری توسط امیرکبیر که از شاگردان مکتب عباس میرزا بود، ادامه یافت.

آسیب شناسی اصلاحات نظامی عباس میرزا؛ ناقص اما چشمگیر

عباس میرزا 3

در مورد برنامه اصلاحات عباس میرزا حرف و سخن بسیار است. با وجود بدیع بودن این برنامه، منتقدان معتقدند این برنامه اصلاحاتی بیش از حد یک سویه و یک جانبه بوده است. ولیعهد قاجار فقط به توسعه نظامی غرب توجه داشت و تمام همّ و غمش را اصلاحات نظامی ایران قرار داده بود. او اصرار داشت که ارتش قاجارها را متحدالشکل کند و مانند ارتش روسیه، پیاده نظام و سواره نظامی کلاسیک داشته باشد و تاکتیک های جنگی ناپلئون را در جنگ با روسیه پیاده کند. مورخان معتقدند یکی از علل این نگاه تک سویه، علاقه و رجوع بیش از حد عباس میرزا به عثمانی و حکومت سلطان سلیم سوم بود. اگرچه عباس میرزا یک بار با عثمانی ها جنگیده و تا حدی هم  عملکرد خوبی در مقابل آنان داشت، اما سخت معتقد بود که اصلاحات نظامی سلطان سلیم سوم باعث تحول عثمانی شده و ایران نیز باید مو به مو اصلاحات نظامی استانبول را تکرار کند.

مع الوصف، اصلاحات عباس میرزا به دلیل همین نگاه تک سویه به سرعت شکست خورد. از علل دیگر شکست برنامه اصلاحی او، صفات شخصیتی خود او و ساختارهای ضعیف حکومت قاجار بود. عباس میرزا برنامه های اصلاحی خود را پیگیری نمی کرد و دائما برنامه های خود را تغییر می داد و یا فراموش می کرد و مشغول کار دیگری می شد. این فراموشی و تغییر دائمی باعث عدم اجرای درست سیاست ها می شد. همچنین، عدم حمایت قاطع تهران از برنامه های ولیعهد و نیز بودجه کم فتحعلی شاه برای اجرای اصلاحات نظامی باعث شد برنامه عباس میرزا به درستی پیش نرود و خود او هم از «تغییر بزرگ» ناامید شود.

با این حال، عباس میرزا صد قدم از شاهزادگان همعصر خود جلوتر بود. او کسی بود که تلاش کرد ایران را متحول کند. او دائما با غربی ها ارتباط برقرار می کرد و سعی می کرد راز پیشرفت آنان را کشف کند، ایرانی ها را به فرنگ می فرستاد و تلاش داشت مستشاران آنان را به استخدام ایران در آورد. تلاش های سیاسی او و به کار گرفتن رجال سیاسی فهیم و درجه یک ایران باعث به وجود آمدن مکتب سیاسی «تبریز» شد؛ مکتبی که از دل خود قائم مقام فراهانی و امیرکبیر را به وجود آورد.

 

همچنین، تلاش های عباس میرزا بعدها به تولد نخستین روزنامه و مدرسه انجامید و زمینه ساز ورود صنعت چاپ به ایران شد و در عین حال، فن ترجمه را هم رونق بخشید. به دلیل همین تلاش ها بود که بسیاری معتقدند اگر او زود از دنیا نمی رفت و به تخت می نشست شاید در برخی زمینه ها، پیشرفت های قابل توجهی حاصل می شد و سرنوشت ایران به سمت و سویی دیگر می رفت.

منبع: خبر فوری
ارسال به دیگران :

نظر شما

تازه