اندیشکده "بروکینگز" مطرح کرد

آیا آمریکا و چین واقعا می‌توانند وارد جنگ شوند؛ کدام یک برنده خواهند شد؟

واقعا خیلی بهتر است که با هیچ یک از سناریوهای موجود آمریکا قصد ورود به جنگ با چین را نداشته باشد. اولی کاملا خطرناک است و سناریوی دومی و سومی بسیار خطرناک هستند.

 مایکل اوهانلون؛ کارشناس امور نظامی و عضو ارشد مرکز تحقیقاتی بروکینگز است. زمینه مطالعاتی اوهانلون شامل مطالعات در مورد مسائل فناوری دفاعی، مانند دفاع موشکی و تسلیحات فضایی و آینده سیاست تسلیحات هسته‌ای در مورد امنیت شمال شرق آسیا بوده است. بسیاری از رویکرد‌های تحلیلی‌ای که اوهانلون در این تلاش‌های مختلف به کار می‌برد در کتاب او تحت عنوان "دانش جنگ" چاپ شده توسط انتشارات پرینستون در سال ۲۰۰۹ میلادی توضیح داده شده اند که در آن روش‌های تحلیل دفاعی را مورد ارزیابی قرار می‌دهد موضوعی که اوهانلون در حال حاضر در دانشگاه‌های مختلف در حال تدریس آن است.

به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده بروکینگز؛ استراتژیست‌های نظامی در ایالات متحده، چین را دغدغه اصلی نظامی آن کشور می‌دانند با احتمال مشخص بروز یک جنگ بزرگ میان ایالات متحده و چین در سال‌های آینده. این یک چشم انداز وحشتناک است.

آن دو کشور دو قدرت برتر اقتصادی و نظامی جهان هستند که هر دو مجهز به تسلیحات هسته‌ای می‌باشند و هر کدام ۱۵ تا ۲۰ درصد در تولید ناخالص داخلی جهان سهم دارند و هر کدام با توجه به عمق و گستردگی روابط اقتصادی شان برای رونق به دیگری وابسته هستند. با این وجود، اگر آن دو کشور وارد جنگ شوند به زودی رفاه جهانی ممکن است به کم‌ترین نگرانی ما تبدیل شود. احتمال بروز جنگ جهانی سوم را نمی‌توان رد کرد و حتی ممکن است بقای نسل بشر در خطر باشد.

استراتژیست‌های امریکایی اکثرا چین را جزئی از محور جدید شرارت در کنار روسیه کره شمالی و ایران قلمداد می‌کنند. با این وجود، من باور دارم برخلاف سه کشور دیگر مورد چین پیچیده‌تر است. آن کشور که صد‌ها میلیون نفر را در دهه‌های اخیر از فقر بیرون آورده به طور کلی برای رشد اقتصادی در سراسر جهان تلاش زیادی انجام داده و نشان داده که از خطرات نظامی بیزار است.

چین از سال ۱۹۷۹ میلادی به این سو وارد هیچ جنگی نشده اگرچه در سالیان اخیر درگیری‌هایی با هند و فیلیپین داشته است. شاید استراتژیست‌های نظامی اوضاع را خیلی تاریک می‌بینند حتی با وجود آن که به درستی زنگ خطر را در مورد برخی از رفتار‌های چین و هم چنین ظرفیت‌های رو به رشد آن کشور و خطرات ناشی از آن برای منافع آمریکا به صدا در می‌آورند.

با چنین وضعیتی سه راه مختلف احتمالی وجود دارد که ممکن است جنگ میان جمهوری خلق چین و ایالات متحده و تعدادی از متحدان اش آغاز شود:

۱- بر سر جزایر و آب‌های مورد مناقشه در غرب اقیانوس آرام.

۲- با تلاش چینی‌ها برای حمله و تسخیر تایوان ۲۳ میلیون نفری که پکن آن را استانی "مرتد" می‌داند و به دنبال آن تصمیم امریکا برای کمک به تایوان را شاهد خواهیم بود.

۳- با استفاده محدودتر نیروی چین علیه تایوان به احتمال زیاد شامل نوعی محاصره جزیره در تلاش برای خفه کردن و وادار کردن جزیره تایوان به تسلیم شدن و اتحاد مجدد با سرزمین اصلی چین.

به نظر من سناریوی اول بیش‌ترین احتمال وقوع را دارد، اما کمترین احتمال را دارد که منجر به جنگی همه جانبه شود. سناریوی آخر بیش‌ترین اضطراب را برای من ایجاد می‌کند بر اساس احساس ترکیبی احتمال آن همراه با ظرفیت بالقوه‌ای که برای تشدید تنش در منطقه احتمالی جغرافیایی درگیری و استفاده بالقوه از سلاح‌های هسته‌ای به همراه خواهد داشت.

جنگ محدود در اقیانوس آرام: دریای چین جنوبی

مجموعه‌ای از سناریو‌ها در سالیان اخیر بسیار محتمل‌تر شده است: درگیری بین فیلیپین و چین در حالی که آن دو کشور ادعا‌های رقابتی در مورد جزایر خاص، صخره‌ها و دیگر ویژگی‌های عموما بی اهمیت در دریای چین جنوبی را دنبال می‌کنند.

مشکل آن است که مالکیت جزایر حتی نسبتا کوچک می‌تواند زمینی را برای ایجاد پایگاه‌های نظامی فراهم کند در حالی که دریا‌های سرزمینی بزرگ و مناطق اقتصادی انحصاری را به کشوری که بتواند مالکیت خود را اعمال کند اعطا خواهد کرد.

علاوه بر این، به نظر می‌رسد چین می‌خواهد حرکت کشتی‌ها را در کل دریای چین جنوبی کنترل کند یا حداقل حق وتوی کشتی‌هایی که دوست ندارد (مانند ناو‌های هواپیمابر آمریکایی) را برای خود حفظ کند. از آنجایی که ایالات متحده یک معاهده امنیتی با فیلیپین امضا کرده است می‌تواند احساس کند که در صورت تشدید بحران در آینده در دفاع از متحد خود موظف است مداخله کند اگرچه آستانه دقیق خشونت که منجر به مداخله آمریکا شود مشخص نشده است.

ایالات متحده در صورت تشدید تنش احتمالا تنها چند گزینه خواهد داشت:

۱- کشتی‌های فیلیپینی را اسکورت کرده به امید آن که بر چین فشار وارد کند که عقب نشینی نماید.

۲- به هر کشتی چینی که به سمت کشتی‌های فیلیپینی یا آمریکایی شلیک می‌کند شلیک کند.

۳- پرسنل نظامی خود را بنا به دعوت فیلیپینی‌ها اعزام کرده و وارد عمل سازد و به چین نشان دهد که نه تنها از نظر تجهیزات فیلیپین را تامین می‌کند بلکه از نظر نیروی انسانی نیز از آن کار دفاع خواهد کرد.

۴- در پایان امریکا می‌تواند مجازات غیر نظامی چین را به احتمال زیاد در حوزه اقتصادی انجام دهد.

خوشبختانه به نظر نمی‌رسد که هیچ یک از این گزینه‌ها منجر به جنگ همه جانبه شود، زیرا این اوج بی منطق بودن و بی مسئولیتی است که اجازه دهیم چنین درگیری‌ای به یک رویارویی بزرگ تبدیل شده و در حالت انفجاری قرار گیرد.

با این وجود، متاسفانه هنگامی که تیراندازی آغاز می‌شود و افراد جان شان را از دست می‌دهند امکان تشدید گسترده تنش وجود خواهد داشت. اکثر جنگ‌ها در طول تاریخ بشر تصادفی نبوده اند، اما گاهی اوقات جنگ‌های بزرگ با حوادث کوچک آغاز می‌شوند مانند ترور "آرشیدوک فرانتس فردیناند" وارث تاج و تخت پادشاهی اتریش - مجارستان در بوسنی در ژوئن ۱۹۱۴ میلادی که منجر به جنگ جهانی اول در ماه آگوست شد.

تلاش چین برای حمله به تایوان

آیا چین که از سال ۱۹۴۹ میلادی به این سو از انتظار کشیدن برای اتحاد مجدد خسته شده (زمانی که حزب کمونیست در جنگ داخلی چین پیروز شد و ناسیونالیست‌های بازنده به تایوان گریختند) به جزیره تایوان حمله خواهد کرد تا آن جزیره را مجبور کند که به سرزمین اصلی چین بپیوندد؟ اگر چین این کار را انجام دهد خنثی کردن آن کار دشواری خواهد بود.

هم چنین این اقدام برای منطقه و جهان بسیار خطرناک خواهد بود، زیرا خطر پاسخ نظامی ایالات متحده وجود دارد. ایالات متحده دیگر هیچ تعهدی برای دفاع از تایوان ندارد همان طور که پیش‌تر هنری کیسینجر و ریچارد نیکسون گشایش بزرگ رابطه با چین را در دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز کردند این موضوع را نشان دادند.

با این وجود، ایالات متحده قانونی به نام قانون روابط تایوان (۱۹۷۹ میلادی) دارد که اعلام می‌کند اگر حمله چین علیه تایوان به در صورت عدم اقدام تحریک آمیز از سوی تایوان انجام شود ممکن است وارد عمل شود.

ایالات متحده پیوند‌های تاریخی با تایوان دارد، زیرا در طول جنگ داخلی و سپس در طول جنگ سرد از ملی گرایان حمایت کرد و از زمان دولت آیزنهاور واشنگتن تهدید کرده که برای دفاع از تایوان از قوه قهریه استفاده خواهد کرد. این رویکرد دلیلی استراتژیک دارد: سقوط تایوان می‌تواند نشانه‌ای از تمایل چین به تهاجم و توسعه طلبی منطقه‌ای باشد.

خبر خوب آن است که حمله به تایوان برای چین یک تاس بزرگ و بازی با ریسک بالا خواهد بود و من گمان نمی‌کنم رهبری امروز جمهوری خلق چین حاضر به پذیرش پیامد‌های چنین ریسکی باشد. درست است که "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین ملی گرا، قاطع و اقتدراگراست، اما شواهدی وجود ندارد که نشان دهد او تمایل دارد همانند "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه از قوه قهریه برای برنامه‌های پر ریسک استفاده کند. تایوان می‌توان از خود در برابر حمله احتمالی چین دفاع کند و با کمک‌های نظامی سریع آمریکا شانس بسیار خوبی خواهد داشت.

با این وجود، خبر بد برای واشنگتن آن است که ایالات متحده کماکان به طور عمده به فرودگاه‌های بزرگ و ثابت (به ویژه در اوکیناوا در ژاپن) و کشتی‌های بزرگ (به ویژه ناو‌های هواپیمابر) برای تامین بیش‌تر نیروی آتشی که برای مقابله با آن استفاده می‌شود متکی است. این موضوع امریکا و تایوان را در برابر حمله پیشدستانه چین آسیب پذیر می‌سازد.

بهترین گزینه چین: محاصره

به جای ریختن تاس بزرگ و تلاش برای فتح تایوان یا تهاجم چین می‌توان سناریوی محاصره جزیره تایوان را اجرا کند. برای مثال، چین در آگوست ۲۰۲۲ پس از بازدید "نانسی پلوسی" رئیس وقت مجلس نمایندگان از جزیره تایوان تعدادی موشک به سوی آب‌های اطراف تایوان شلیک کرد.

آن اقدام باعث عادی سازی تازه افزایش فعالیت‌های نظامی چین در نزدیکی تایوان شده است. چین دفعه بعد که تصمیم به تشدید تنش بگیرد می‌تواند به ساحل تایوان نزدیک‌تر شود. در آن صورت چین می‌تواند یک یا دو کشتی لنگر انداخته در بندری در تایوان را بیرون بکشد یا برخی جرثقیل‌های کشتی را در بندر نابود کند.

چین شاید بتواند ۲۰ تا ۴۰ زیردریایی را به دریا بفرستد و هر کشتی تجاری را که به داخل یا خارج از تایوان می‌رود تهدید کند که غرق خواهند شد مگر آن که آن کشتی ابتدا در سرزمین اصلی چین پهلو بگیرد و اجازه بازرسی محموله هایش را بدهد.

هدف پکن از این نوع حمله محدود ممکن است هدف قرار دادن اقتصاد تایوان و تلاش برای زورگویی به منظور تحمیل درد اقتصادی و تهدید به خفه کردن تایوان باشد و همزمان هرگونه تلفات جانی را محدود کند. حتی اگر ایالات متحده و بسیاری از متحدان اصلی آن کشور حول ایده پاسخ قوی متحد شوند (همان طور که کشور‌های غربی در زمان محاصره برلین در سال ۱۹۴۸-۱۹۴۹ توسط شوروی این کار را انجام دادند) پکن می‌تواند امیدوار باشد که بسیاری از کشور‌های بی طرف واکنشی جدی از خود نشان نخواهند داد و به ائتلاف تحت رهبری امریکا نخواهند پیوست.

به نظر من این معتبرترین سناریو است. هم چنین، به اعتقاد من مقابله با آن برای ایالات متحده بسیار دشوار است، زیرا در ان صورت امریکا باید سعی کند زیردریایی‌های چینی را غرق کرده و موشک‌های چین را ساقط کند، اما این روندی کُند خواهد بود و امریکا نیز متحمل ضرر خواهد شد.

تحت فرضیات معقول من معتقدم که ایالات متحده به علاوه تایوان و احتمالا ژاپن پیروز خواهند شد. تحت فرضیات به همان اندازه قابل قبول در مورد عملکرد و بقای موشک ها، دفاع موشکی، کشتی‌های سطحی، ماهواره ها، سیستم‌های سایبری و سایر تجهیزات کلیدی، اما متاسفانه باید بگویم که چین می‌تواند پیروز شود بدان معنا که به اندازه کافی می‌تواند ناوگان ما را غرق کند.

البته هر طرفی که در دور اول متحمل شکست شود ممکن است دوباره تلاش کند. برای مثال، بازنده می‌تواند دوباره مسلح شود و بعد به سادگی دوباره ظرف بازه زمانی چند ساله تلاش کند یا می‌تواند درگیری را از نظر جغرافیایی گسترش دهد یا حتی می‌تواند استفاده از تسلیحات هسته‌ای را به عنوان یک تهدید مطرح کند مانند کاری که آیزنهاور در دو بحران تایوان در دهه ۱۹۵۰ میلادی انجام داد.

دلیل کمی وجود دارد که فکر کنیم این سناریو می‌تواند مهار شود و دلیل کمی وجود دارد که فکر کنیم به زودی پایان خواهد یافت حتی اگر در ابتدا به نظر برسد که یک طرف برنده می‌شود. بعید است که چین از تلاش برای تصرف جزیره‌ای که حق خود می‌داند منصرف شده و تسلیم شود یا شکست در برابر کشوری که رقیب اصلی خود می‌داند را بپذیرد. ایالات متحده با سنت قاطعیت نظامی و قوی خود از دهه ۱۹۴۰ میلادی این سو در دفاع از متحدان احتمالا خطرات شرکت چنین جنگی را نه صرفا برای سرنوشت ۲۳ میلیون نفری که در تایوان زندگی می‌کنند، بلکه برای سرنوشت کل نظام اتحاد و مشارکت خود می‌پذیرد.

به اعتقاد من بهترین راهی که ایالات متحده می‌تواند به طور موثرتری از محاصره چین در تایوان جلوگیری کند تقویت چیزی است که "لوید آستین" وزیر دفاع امریکا آن را "بازدارندگی یکپارچه" نامیده اصطلاحی که من نیز در کتابی در سال ۲۰۱۹ میلادی آن را ابداع کردم و به کار بردم. این به معنای همکاری با متحدان است تا اطمینان حاصل شود که آنان نیز پیامی قوی مبنی بر آمادگی برای مقاومت در برابر هر حمله چین ارسال می‌کنند نه تنها با پاسخ‌های نظامی بلکه هم چنین با تدارکات اقتصادی که باعث می‌شود کشور‌های شان در صورت جنگ اقتصادی طولانی مدت چین و شرکایش علیه امریکا و متحدان اش توان مقاومت داشته باشند.

البته واقعا خیلی بهتر است که با هیچ یک از این سناریو‌ها قصد ورود به جنگ با چین را نداشته باشیم. اولی کاملا خطرناک است و سناریوی دومی و سومی بسیار خطرناک هستند. بازدارندگی بخشی از مسیر پیش روی آمریکا است، اما تعهد به مدیریت بحران و در برخی مسائل حتی مصالحه نیز همین طور است. پکن، تایوان و واشنگتن همگی نقش‌های مهمی در این تلاش دارند، زیرا هدف غیر قابل کاهش باید جلوگیری از جنگی باشد که ممکن است قابل کنترل نباشد و می‌تواند به بزرگترین تراژدی در تاریخ نژاد بشر تبدیل شود.

 

منبع: فرارو
ارسال به دیگران :

نظر شما

تازه