گزارشی از قلعه پس از تعطیلی یک‌ماهه

حال و روز «شهرنو» یک سال پس از انقلاب

کسانی که پس‌اندازی داشتند در قلعه نشستند و خوردند و خوابیدند ولی بقیه که دیناری نداشتند مجبور بودند با ترس و لرز در گوشه و کنار شهر به دنبال «مشتری» بمانند و از این طریق درآمدی کسب کنند و گذران نمایند...

به نظر می‌رسد نخستین بار که محله‌ی «شهرنو» مورد خشم بخشی از انقلابیون قرار گرفت، همان عصر دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۵۷ باشد، که آن‌جا را به آتش کشیدند. یعنی درست ۱۳ روز پیش از پیروزی انقلاب. قلعه چند ساعت مداوم می‌سوخت و ماموران آتش‌نشانی که پیرو اطلاعیه‌ی قبلی‌شان اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتش‌هایی که مردم نخواهند خودداری خواهند کرد، برای خاموش کردن آتش نیامدند، تا این‌که در نهایت با وساطت ده نفر از روحانیون پذیرفتند روانه‌ی شهرنو شوند.

این ماجرا گذشت، انقلاب به پیروزی رسید، و شعبه‌ای از کمیته‌های انقلاب برای سامان‌دهی این محله در آن مستقر شد. قلعه مثل قبل کارکرد خود را داشت، با این تفاوت که سرکرده‌های این محل که نقش مهمی در به بی‌راهه کشاندن دختران جوان و آوردن‌شان به آن‌جا داشتند، دادگاهی و در ۲۱ تیر ۵۸ تیرباران شدند.

در پاییز سال ۵۸ دادستانی انقلاب قلعه را به مدت یک ماه تعطیل اعلام کرد. این تعطیلی برابر با آذرماه، و به این معنی بود که هیچ مشتری نباید در آن مدت وارد قعله شود. به هر روی پس از یک ماه در اول دی‌ماه ۱۳۵۸ دوباره درهای شهرنو باز و کار آن مثل قبل از سر گرفته شد. در این هنگام خبرنگاران مجله‌ی «جوانان امروز» به قعله رفتند تا به مناسبت گشایش دوباره‌ی آن با سرپرست کمیته‌ی قلعه و برخی زنان روسپی به گفت‌وگو بنشینند. گزارش آنان که در شماره‌ی ۶۷۴ مجله‌ی یادشده به تاریخ دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۵۸ منتشر شد به این شرح بود:

«قلعه» این مرکز فساد و تباهی و این پناهگاه دزدان و قاچاقچیان و معتادان، به دنبال تعطیلی یک‌ماهه‌ی محرم، بار دیگر از هفته‌ی گذشته گشوده شد و به کار و وضع سابق بازگشت. خبرنگاران ما که برای تهیه‌ی گزارش تازه‌ای از قلعه به این محل رفته‌اند می‌نویسند:

لحظه‌ای که به قلعه رسیدیم خیابان اول آن همچنان فشار جمعیتی را تحمل می‌کرد که عموما از جوانان ۱۷-۱۸ ساله تا چهل ساله را در بر می‌گیرد و در میان این عده بسیارند کسانی که صرفا برای تهیه‌ی تریاک و شیره و هروئین از قاچاقچیان به قلعه رو می‌کنند. به کمیته‌ی مستقر در قلعه رفتیم و با آقای «بهادری» سرپرست کمیته به گفت‌وگو نشستیم. وی گفت:

- ما در یک ماهی که قلعه تعطیل بود موفق شدیم باج‌خورها و مزاحمین زنان قعله را تعقیب کنیم که خوشبختانه چند نفری را دستگیر کردیم و با پرونده‌ی سابق هر کدام به دادگاه انقلاب فرستادیم. ضمنا از زنان و منازل قلعه آمارگیری کردیم و معلوم شد که قلعه دارای هزار خانه است که در حدود دو هزار زن روسپی در آن‌ها مشغول کار هستند. تا پیش از انقلاب و استقرار ما در قلعه، تعداد زنان بسیار زیاد بود ولی با استقرار کمیته در قلعه و نصایح ما عده‌ای از زنان مخصوصا آن‌ها که به زور به قلعه آورده و به تن‌فروشی وادار شده بودند قلعه را ترک گفتند و به زندگی شرافتمندانه رو کردند.

 

کارت مخصوص

بهاری افزود: در این مدت از زنان قلعه دو قطعه عکس و یک برگ رونوشت شناسنامه خواستیم و برای آن‌ها کارت مخصوص صادر کردیم تا زنان دیگری وارد قلعه نشوند. در این مدت ما بارها با زنان صحبت کردیم. بیش‌تر آن‌ها راضی هستند که از این جهنم نجات یابند ولی کار و پول می‌خواهند که متاسفانه در اختیار ما نیست. در ماه محرم من در جلساتی که در دادستانی کل انقلاب برای رسیدگی به سرنوشت قلعه تشکیل می‌شد شرکت می‌کردم و باید بگویم که دادستانی کل انقلاب آقای انصاریان را مامور کرده است که درباره‌ی تعطیل کلیه‌ی مراکز فساد در شهر تهران مطالعه کنند و سپس در جلسات مخصوص مطرح کنند تا تصمیم لازم گرفته شود. ضمنا گویا حدود یازده میلیون تومان بودجه در اختیار آقای انصاریان گذاشته شده که با آن می‌توانند کمک‌ها در حق زنان قلعه بکنند ولی در هرصورت باید چاره‌ی اساسی اندیشیده شود.

زنان روسپی چه می‌گویند؟

خبرنگاران ما در گزارش خود اضافه می‌کنند: ما با چند زن روسپی نیز صحبت کردیم و پرسیدیم که در مدت یک ماه تعطیل قلعه چه کردند؟ آن‌ها گفتند:

- کسانی که پس‌اندازی داشتند در قلعه نشستند و خوردند و خوابیدند ولی بقیه که دیناری نداشتند مجبور بودند با ترس و لرز در گوشه و کنار شهر به دنبال «مشتری» بمانند و از این طریق درآمدی کسب کنند و گذران نمایند...

منبع: خبر آنلاین
ارسال به دیگران :

نظر شما

تازه