به مناسبت انتخابات ناامیدکننده تونس
بهاری که خزان شد/ چگونه جنبش «بهار عربی» شکست خورد؟
دموکراسی خواهی اعراب در سال 2011 به تغییراتی وسیع در کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا انجامید، اما هیچ کدام از این تغییرات به دموکراسی منتج نشدند؛ گویی تا جامعه کشورهای خاورمیانه و آفریقا «تحول» نیابد، روح دموکراسی قادر به ورود به آن جامعه و تغییر سیاسی آن نیست.
بررسی وضعیت تونس نشان می دهد که جنبش بیداری اسلامی یا «بهار عربی» که در سال 2011 آغاز شد و به سرعت جهان عرب را فراگرفت و به تغییرات سیاسی بنیادین در تونس، مصر، لیبی و یمن انجامید، رو به خاموشی گذاشته و بعد از گذشت 13 سال از آغاز این جنبش سیاسی و اجتماعی، تمام تحولات اساسی کشورهای انقلابی به دیکتاتوری ختم شده اند.
بررسی جنبش بهار عربی نشان می دهد که این تحلیل که پیش از تغییرات سیاسی باید فرهنگ سیاسی وارد یک کشور شود، درست است. آنطور که ارسطو گفته، دموکراسی در برخی جوامع بهترین نوع حکومت است اما در برخی جوامع دیگر، بدترین نوع حکومت تلقی می شود. دموکراسی خواهی اعراب در سال 2011 به تغییراتی وسیع در کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا انجامید، اما هیچ کدام از این تغییرات به دموکراسی منتج نشدند؛ گویی تا جامعه کشورهای خاورمیانه و آفریقا «تحول» نیابد، روح دموکراسی قادر به ورود به آن جامعه و تغییر سیاسی آن نیست.
بهاری که خزان شد
بهار عربی در دسامبر 2010 در تونس آغاز شد. مردم در خیابان ها و میادین اصلی شهرهای این کشور جمع شده و علیه زین العابدین بن علی شعار دادند. بن علی ابتدا شروع به مقابله با مردم کرد اما وقتی از عزم پولادین مردم باخبر شد، استعفاء داد و به عربستان گریخت.
این پیروزی مانند یک ستاره در آسمان تاریک آفریقا و آسیا درخشید. انقلاب تونسی ها باعث ایجاد یک جنبش اعتراضی بزرگ در مصر و لیبی شد و از آنجا به دیگر کشورهای عربی از قبیل یمن، بحرین، سوریه و حتی عربستان سعودی کشیده شد. موج اعتراضی در جهان عرب، به سقوط حسنی مبارک در مصر، معمر قذافی در لیبی و علی عبدالله صالح در یمن انجامید.
با اینکه جنبش اعتراضی در دیگر کشورهای عرب به تغییرات سیاسی بنیادین تبدیل نشد اما سرنوشت این کشورها را تغییر داد. اعتراضات در سوریه به سرعت رنگ و بوی خشونت گرفت و به جنگ داخلی 5 ساله ای تبدیل شد که باعث مرگ و آوارگی میلیون ها انسان گردید. این جنگ باعث شکل گیری گروه های خشن و تندرو سلفی از جمله داعش و النصره در سوریه گردید. با هجوم داعش به عراق، در این کشور نیز جنگ داخلی رخ داد و بحران دمشق به بغداد نیز سرایت یافت. از آن سو، حکومت آل خلیفه بحرین نیز مدت ها با معترضان درگیر بود و اگر کمک عربستان سعودی نبود، ساقط می شد. جنبش بهار عربی باعث ایجاد ائتلاف عربی به رهبری آل سعود و حمله به یمن شد و این مساله نیز به مرگ و آوارگی میلیون ها انسان منجر شد.
بنابراین، می توان گفت که بهار عربی مستقیم و غیرمستقیم، سرنوشت بیشتر کشورهای عربی را تغییر داد. اگر به سرنوشت کشورهایی که در جریان بهار عربی، با تغییرات سیاسی وسیعی روبه رو شده و دیکتاتورهای خود را ساقط کردند، توجه کنیم، متوجه می شویم که این کشورها در حال حاضر نیز یا به دامن یک دیکتاتور جدید افتاده اند و یا با هرج و مرج، فرقه گرایی و تشنج شدید سیاسی مواجه هستند.
وضعیت تونس را در بالا بیان کردیم. وضعیت مصر نیز بر همگان آشکار است. بعد از سقوط حسنی مبارک، اولین انتخابات آزاد ریاست جمهوری در مصر برگزار شد. اخوان المسلمین توانستند پیروز این انتخابات شوند و محمد مرسی، رئیس جمهور شد. اما دولتش دوامی نداشت. اعتراضات مجددا زیاد شدند. میان جبهه های مختلف درگیری پیش آمد و نهایتا، عبدالفتاح السیسی، به نمایندگی از ارتش، کودتا کرد و مصر مجددا به دامن «جمهوری نظامی» افتاد.
وضعیت یمن و لیبی از تونس و مصر بدتر بوده است. لیبی بعد از سقوط قذافی نتوانست به یک ساختار استوار سیاسی دست یابد. این کشور آفریقایی درگیر جدال میان نظامیان مختلف، گروه های اسلام گرای سلفی مختلف و کشورهای خارجی از قبیل ترکیه و مصر و ایتالیا و فرانسه است و این درگیری ها باعث شده شبه نظامیان مختلف، بر بخش های مختلف این کشور حاکم شده، قاچاق و فساد را رواج دهند و اقتصاد و ثبات سیاسی لیبی را نابود کنند. یمن نیز بعد از انقلاب با دیکتاتوری «منصور هادی» مواجه شد. یمنی ها مجبور شدند مجددا انقلاب کنند. در نتیجه این انقلاب، انصارالله (حوثی های زیدی مذهب) قدرت را به دست گرفتند. هادی فرار کرد و به عربستان گریخت. ائتلاف عربی به هادی کمک کرده و به یمن حمله نمودند. یک جنگ طولانی خشن در جنوبی ترین کشور شبه جزیره عربستان رخ داد و به نابودی زیرساخت های یمن منجر شد.
به جز موارد فوق، باید به آسیب های ناشی از جنگ داخلی سوریه، فتنه داعش در سوریه و عراق، سرکوب شیعیان عربستان و بحرین توسط آل سعود و آل خلیفه، سرکوب مخالفان در اردن و ... اشاره کرد که باعث خسارات فراوان به این کشورها شد.
تکرار یک تجربه تلخ توسط جهان عرب
شواهد فوق نشان می دهد که جریان بهار عربی نتوانست به سرمنزل مقصود برسد. مساله مهم این است که اعراب پیش از سال 2010 نیز تلاش کردند که دولت های مردم سالارانه در کشور خود به وجود آورند اما در آن زمان نیز به دامن دیکتاتوری افتادند. بعد از ظهور جریان «ناسیونالیسم عربی» و تلفیقش با «سوسیالیسم» در ابتدای قرن 20، تغییراتی ساختاری در مصر، سوریه، عراق، لیبی، یمن و ... رخ داد اما این تغییرات در نهایت به ظهور دیکتاتورهایی مانند انورسادات و حسنی مبارک در مصر، صدام حسین در عراق، حافظ اسد در سوریه، معمر قذافی در لیبی، علی عبدالله صالح در یمن و ... شد. به نظر می رسد تاریخ مجددا تکرار شده و نوعی دیکتاتوری، جنبش مردمی اعراب را بلعیده است.
نظر شما