جنگ اقتصادی ترامپ و هریس؛ جنگ طبقه بورژوا و کارگر در واشنگتن
طرح جنجالی کامالا هریس؛ آمریکا به سمت سوسیالیسم می رود؟
هریس از همین حالا شمشیر را از رو کشیده است. او از «ایده کنترل قیمت ها» حمایت کرده است. طرح علنی این ایده که کاملا مطابق با ایده سندرز چپ گرا است، آن هم در آمریکا که بهشت لیبرال ها و معتقدان به بازار آزاد است، باعث جنجالی بزرگ شده است.
با انصراف جو بایدن از انتخابات 2024، حالا رقابت های انتخاباتی آمریکا وارد مرحله حساسی شده است. کامالا هریس که تا دیروز نقش معاون رئیس جمهور کهنسال آمریکا را ایفا می کرد، حالا از جلد نقش خود بیرون آمده و سعی دارد سیاست جدیدی را دنبال کند. او می خواهد خط خود را از بایدن جدا کند.
هریس می داند که ترامپ رقیبی قدرتمند است و بعد از ترور ناموفق اخیر، بر محبوبیتش افزوده شده است. او به خوبی تشخیص داده که اردوگاه دموکرات ها دو تکه شده است. گروهی به آرمان های سنتی دموکرات ها تعلق خاطر دارند و گروهی دیگر عاشق چپ گرایی برنی سندرز و طرفداران جوانش از جمله الکساندریا اوکاسیو کورتز هستند. هریس که خود تمایلات چپ گرایانه دارد، به خوبی می داند که برای پیروزی بر ترامپ باید بیش از بایدن به جبهه سندرز و چپ گرایان دموکرات نزدیک شود.
هریس از همین حالا شمشیر را از رو کشیده است. او در یکی از نطق های انتخاباتی اخیرش با قدرت از «ایده کنترل قیمت ها» حمایت کرد. در این روش، قیمت های برخی اقلام ضروری از طرف دولت و ایالت ها تعیین می شود تا بابت تورم، فشار کمتری به مردم وارد شود.
طرح علنی این ایده که کاملا مطابق با ایده سندرز چپ گرا است، آن هم در آمریکا که بهشت لیبرال ها و معتقدان به بازار آزاد است، باعث جنجالی بزرگ شد. گروهی از دموکرات های سنتی از عقاید هریس ترسیده اند و در مقابل، جمهوری خواهان شروع به انتقاد شدید از هریس کرده اند.
در راس منتقدان جمهوری خواه، دونالد ترامپ، رقیب سرسخت هریس قرار دارد که یکی از باورمندان به ایده «بازار آزاد»، لیبرالیسم مطلق و عدم دخالت دولت در اقتصاد رقابتی است. ترامپ ایده «کنترل دولت بر بازار» و «قیمت گذاری دستوری» هریس را همان ایده اقتصادی سوسیالیستی شوروی دانسته و از آمریکایی ها خواسته که جلوی شوروی شدن آمریکا را بگیرند.
اوج چپ و اوج راست در مقابل هم/ اختلاف عمیق اقتصادی در بین دو نامزد
جپ گرایی و راست گرایی آمریکایی در سال 2024 بیش از گذشته در تقابل با هم قرار گرفته اند. این تقابل بیش از همه خود را در مساله «تورم» و «مالیات» نشان می دهد. ترامپ که خود را نماینده طبقه متوسط آمریکا می داند، معتقد است برای نجات این طبقه باید کسب و کارها را رونق داد و برای نجات کسب و کارها باید کارخانه ها را احیاء کرد و برای احیاء کارخانه ها نیز باید دست های نامرئی بازار را باز گذاشت و با کاهش مالیات کسب و کارها و افزایش تعرفه واردات، به رونق گرفتن بازارهای آمریکا کمک کرد.
در مقابل، هریس معتقد است این سیاست به تورم وحشتناک منجر شده و کمر طبقه فقیر را می شکند. هریس در سخنرانی های خود در جمع هوادارانش ادعا کرد که خود را به کاهش هزینه های زندگی مردم آمریکا متعهد می داند. او همچنین، از طرح دونالد ترامپ، افزایش تعرفه واردات کالاهای خارجی، انتقاد کرده و آن را اقدامی در جهت تحمیل گرانی بیشتر به مردم آمریکا ارزیابی کرده است.
به نظر می رسد اختلاف جدی هریس و ترامپ بر سر میزان و چگونگی دخالت دولت در امور اقتصادی و بازار است. ترامپ معتقد است آمریکا در قرن 19 و 20 به علت اجرای قوانین بازار آزاد به رشد اقتصادی فزاینده رسید و از طریق حمایت از طبقه سرمایه دار توانست به ابرقدرت اقتصادی دنیا بدل شود. او معتقد است افزایش ثروت و قدرت طبقه سرمایه دار و تاجر می تواند به کسب و کارها رونق داده و همین مساله نیز باعث افزایش رفاه طبقه فقیر می شود. به همین دلیل، دولت باید مالیات ها را کاهش دهد و تا حد امکان فرآیند درآمدزایی تجار، کاهش واردات و افزایش صادرات کالا به خارج را فراهم کند تا این طبقه مجددا به قدرت برسد.
در مقابل، هریس معتقد است آن طبقه ای که تحت سخت ترین فشارهای اقتصادی است نه طبقه سرمایه دار یا متوسط بلکه طبقه فقیر و کارگر است که نه از خدمات دولتی همگانی بهره می برد و نه از مالیات معاف است. این طبقه درحال نابودی است و با نابودی این طبقه، نیروی کار از بین می رود و بالطبع، کسب و کارها و کارخانه ها تعطیل شده و سرمایه داری سقوط می کند. به همین دلیل، دولت باید فعالانه در بازار دخالت کرده، با افزایش مالیات سرمایه داران و ابرشرکت ها و هزینه آن برای خدمات عمومی، به تقویت طبقه فقیر کمک کند.
سوسیالیسم نو آمریکایی چه می گوید؟
«سوسیالیسم نو» که امروز در اندیشه سیاستمدارانی مانند برنی سندرز، رشیده طلیب، کوری بوش، الکساندریا اوکاسیو کورتز و ... جلوه می کند، مسیری پر پیچ و خم را سپری کرده است. اگرچه آبشخور اصلی این اندیشه آثار «کارل مارکس» است اما از قرائت کلاسیک کتاب «کاپیتال» فاصله داشته و شکلی عمل گرایانه تر به خود گرفته است. اثری که به شدت بر این مکتب تاثیر گذاشته است، «سرمایه در قرن بیست و یکم» اثر «توماس پیکتی»، اقتصاددان چپ گرا و مشهور فرانسوی است.
او در این اثر که به یکی از آثار مهم اقتصاد سوسیالیستی در قرن اخیر تبدیل و به نوعی، مانیفست «سوسیال دموکرات ها» شده است، تاکید دارد که اگر نرخ سود سرمایه از نرخ رشد کلی اقتصادی بیشتر باشد، انباشت ثروت بیشتر و بیشتر شده، تبعیض اقتصادی افزایش می یابد و این مساله در دراز مدت باعث عدم ثبات اقتصادی و نابودی اقتصاد می شود. توماس پیکتی معتقد است برای جبران این مساله که می تواند به یک فاجعه بینجامد، نهاد «دولت» باید فعالانه در اقتصاد دخالت کند و یک نظام مالیات گیری دقیق ایجاد کند؛ بدین شکل که بیشترین میزان مالیات از ثروتمندان و صاحبان سرمایه های کلان، ابرشرکت ها و مالکان برندهای معروف گرفته شود و این نرخ بر اساس درآمد خانواده کارگران، کارمندان و صاحبان کسب و کارهای خرد، به نحو تصادعدی کم شود. او معتقد است گاه برای اجرای این سیاست، قدرت یک یا چند دولت کفایت نمی کند و یک دولت جهانی باید تشکیل شده و وارد گود شود.
نظریه توماس پیکتی خیلی زود وارد ادبیات سوسیالیست های انگلیسی زبان شد. کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» در سال 2013 منتشر شد و در عرض دو یا سه سال توانست به شکل گیری جبهه وسیعی از جریان های سیاسی و مدنی سوسیال دموکرات در آمریکا و انگلیس منجر شود. توماس پیکتی که در جوانی یک لیبرال بود، چه در زمان نگارش «سرمایه در قرن بیست و یکم» و چه بعد از آن، تلاش کرد فاصله خود را از سوسیالیسم مطلق و انواع کمونیسم حفظ کند. این مساله اتفاقا باعث شد متفکران جزم اندیش سوسیالیست انتقادات تندی به او بکنند. آنها معتقد بودند پیکتی به امپریالیسم، ساز و کار قدرت، جنگ طبقاتی و سایر عوامل سیاسی و اجتماعی که بر نابرابری درآمدی تاثیر می گذارد اشاره نکرده است.
با این حال، نظریه پیکتی توانست جای خود را در دل سوسیال دموکرات های آمریکایی که از کمونیسم وحشت داشته و بر بنیان های دموکراسی تاکید داشتند، باز کند؛ سوسیال دموکرات هایی که مهم ترین معضلشان «نابرابری» بود و این نابرابری فقط منحصر به نابرابری اقتصادی نمی شد و شامل مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی هم می گردید. توماس پیکتی نیز بر این مساله تاکید داشت. او در آثارش نابرابری ها را ناشی از تصمیمات سیاسی و ایدئولوژیک می داند که حتی ثمره شان را در بخش آموزش می توان مشاهده کرد، به گونه ای که تمامی شواهد نشان می دهد در دهه های اخیر، رکودی وحشتناک در کل سرمایهگذاری آموزشی داشته ایم.
جنگی که به خاطر یک کتاب به وجود آمد
نفوذ کتاب پیکتی در سیاست باعث درگیری چپ ها و راست ها در آمریکا شد. منتقدان لیبرال پیکتی تاکید داشتند که تئوری مالیات گیری حداکثری او باعث کاهش رغبت و انگیزه اقتصادی و تجاری سرمایه داران شده و همین مساله رشد اقتصادی را متوقف می کند. از آن سو، طرفداران پیکتی تاکید داشتند که اگر مالیات ستانی به صورت معقول انجام گیرد، و شرکت های بزرگ مشارکتی و سهامی بیشتری به وجود بیاید، خطر کاهش سرمایه گذاری رفع شده و برابری درآمدی بیشتری هم به وجود خواهد آمد.
این دعوا و کشمکش حالا در بالاترین سطح سیاسی خود را نشان می دهد. طرفداران هریس با تکیه به اندیشه های سوسیال دموکرات ها سعی دارند سیاست افزایش مالیات ستانی، دخالت دولت در قیمت گذاری و کاهش نرخ واردات را توجیه کنند و طرفداران ترامپ نیز با کمونیست خواندن هریس سعی دارند این مساله را عامل نابودی اقتصاد آمریکا، تعطیلی کارخانه ها، کاهش سرمایه گذاری، خروج سرمایه از کشور، افزایش واردات از چین و ... بدانند. باید دید کدام اندیشه در انتخابات نوامبر پیروز می شود و آیا مستاجر بعدی کاخ سفید پیرو پیکتی است یا دشمن سرسخت او.
نظر شما