تساوی آرای بایدن و ترامپ؛ ماجرای انتخابات ۲۰۰ سال پیش تکرار میشود؟
دهمین انتخابات ریاست جمهوریِ ایالات متحده در تاریخ ۲۶ اکتبر تا ۱ دسامبر ۱۸۲۴ برگزار شد و چون هیچکدام از نامزدهای ریاستجمهوری نتوانستند اکثریت آرای مجمع گزینندگان را کسب کنند، مجلس نمایندگان آمریکا تصمیم گرفت انتخاب رییسجمهوری را طبق مفاد "متمم دوازدهم" به آرای "مجلس نمایندگان" واگذارد و سرانجام در ۹ فوریه ۱۸۲۵، "جان کوینسی آدامز" انتخاب شد. ۲۰۰ سال بعد (سال 2024) نیز میتواند سالی ناگوار برای دموکراسی آمریکایی باشد.
نویسنده: جاشوا زیتس
مترجم: لیلا احمدی
دربارۀ نویسنده:
« جاشوا زیتس» روزنامهنگار و مفسر سیاسی است. کتاب «خدای لینکلن: چگونه ایمان، رئیسجمهور و ملت را متحول کرد» به قلم او نگاشته شده است.
شایان ذکر است که مقالات ترجمهشده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
تحولات سیاسی سال 1824 آمریکا را دگرگون کرد. ۲۰۰ سال از آن روزها گذشته و همین اتفاق ممکن است در سال 2024 نیز رخ دهد.
شش ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری، رأیدهندگان درگیر چه رخدادهایی میشوند؟ اگر " جو بایدن " ثابت کند نظرسنجیها اشتباه بوده و برای دور دوم انتخاب شود، چه خواهد شد؟
اگر " دونالد ترامپ " کاخ سفید را پس بگیرد، اتهامات جناییاش را با هیمنۀ اجرایی پشت سر بگذارد و سختگیریهای دولت آمریکا را در شمایل "ماگا" بگنجاند با چه وضعیتی مواجه خواهیم شد؟ اگر بازی به تساوی بکشد چه میشود؟ وضعیت عجیبی است و به طنز سیاسی " ویپ " میماند. ( ویپ (vip) داستان غیرواقعیِ "سلینا مایر" معاون رئیسجمهور و رئیسجمهور آیندۀ ایالات متحده است. این سریال طنز، شرححال مایر و تیم او است که در تلاش برای ایجاد تغییرات و برجا گذاشتن میراثی ماندگار در جایگاه ریاستجمهوری آمریکا هستند، بیآنکه در بازیهای سیاسی روزانۀ واشینگتندیسی زمینگیر شوند.)
۲۰۰ سال است که چنین اتفاق نیفتاده، یعنی دقیقاً از زمانیکه "مجلس نمایندگان"، ریاستجمهوری را از "ا ندرو جکسون " [هفتمین رئیسجمهور تاریخ آمریکا از ۱۸۲۹ تا ۱۸۳۷] سلب کرد. او آراء مردمی را به دست آورد اما نتوانست در "کالج الکترال"* پیروز شود و رقیبش یعنی "جان کویینسی آدامز" بهعنوان ششمین رئیسجمهور آمریکا از 1825 تا 1829 منصوب شد. انتخاب آدامز به پوپولیسمی عظیم منجر شد و سیاست آمریکا را تغییر داد.
(در آمریکا رأیدهندهها بهطورمستقیم رئیسجمهور را انتخاب نمیکنند. بهعبارتی در کنار آرای مردمی، آراء کالج الکترال -هیأت انتخابکنندگانِ ایالتها-سرنوشت انتخابات را مشخص میکند و برندۀ کالج الکترال بر برندۀ آراء مردمی غلبه خواهد کرد. وقتی قانون اساسی آمریکا در سال ۱۷۸۷ نوشته میشد، بنیانگذاران ایالاتمتحده برای برگزیدن روش انتخاب رئیسجمهور نگرانیهایی داشتند. آنها تصور میکردند ممکن است رئیسجمهور قدرت بیحدوحصر داشته باشد و یا اکثریت، لزوماً نامزد مناسب را انتخاب نکنند. سیستم الکترال بهخاطر احتمال درنظرنگرفتن همه آرا مورد انتقادات بسیاری قرار گرفته است. در برخی موارد همین سیستم باعث شده نامزد ریاستجمهوری با کسبِ رأی الکترال و بهرغمِ رأی مردمیِ کمتر، برنده انتخابات نشود. برای مثال در انتخابات سال ۲۰۱۶، دونالد ترامپ ۳۰۴ رأی الکترال کسب کرد و برنده شد، درحالیکه رأی مردمی هیلاری کلینتون ۳ میلیون بیش از او بود.)
بااینحال باردیگر به لطف تلاشهای اخیر ممکن است سناریویی برپا شود تا هیچیک از نامزدها به عدد طلایی 270 یعنی حد نصابِ رأی الکترالِ نامزد برای پیروزی در انتخابات نرسد.
جمهوریخواهان در "نبراسکا" تلاش میکنند شیوۀ اعطای آراء انتخاباتی خود را تغییر دهند. ایالتهای "نبراسکا" و "مین"، انتخابکنندگان را براساس حوزۀ کنگره مشخص میکنند. پایگاه لیبرال در اطراف "اوماها" قطعاً یک رأی به نامزدهای دموکرات میدهد، اما اگر جمهوریخواهان وارد عمل شوند، این وضعیت تغییر میکند. همۀ ایالتهای قرمز روشن به ترامپ میگرایند و توازن ظریفِ "الکترالکالج" را تاحدودی به نفع او تغییر میدهند.
به این معادله، کارزار " رابرتافکندیجونیور " را نیز باید افزود. او تهدید میکند که آراء کافی به دست خواهد آورد تا ایالت هایی مانند نیوهمپشایر، نوادا و میشیگان را در ستون ترامپ قرار دهد. تصور تساوی 269-269 غیرممکن نیست و برای حزبی که آراء مردمی را در 7 انتخابات از 8 انتخابات ریاستجمهوری گذشته از دست داده، ممکن است بهترین راهِ پیروزی باشد.
( رابرتافکندیجونیور، نامزد دموکرات، حقوقدان طرفدار محیط زیست، فعال جنبش ضد واکسن، نویسنده و برادرزادۀ رئیسجمهور سابق آمریکا (جان اف کندی) است.
در مورد تساوی، مجلس بر اساس اصلاحیۀ دوازدهم، با اختصاص یک رأی به هر هیئت ایالتی، در مورد انتخابات تصمیم می گیرد. جمهوریخواهان در حال حاضر 26 هیئت نمایندگیِ "مجلس نمایندگان" را کنترل میکنند. دموکرات ها 22 هیئت را کنترل میکنند و دو هیئت باقیمانده با هم برابرند.
نمیتوان گفت که در مسیر سناریوی غیرقابل تصوری قرار داریم. دموکراتها رأی مردمی را در ریاستجمهوری و مجلس نمایندگان به دست خواهند آورد، اما جمهوریخواهان بهسبب سازوکار "متمم دوازدهم"، دونالد ترامپ را به کاخ سفید باز میگردانند.
(بنا به متمم دوازدهمِ قانون اساسی آمریکا، اگر هیچیک از نامزدهای انتخاباتی اکثریت لازم را در آرای هیأت الکترال کسب نکند، آنگاه مجلس نمایندگان وارد عمل میشود و رئیسجمهور را انتخاب خواهد کرد. مجلس سنا نیز معاون رئیسجمهور را انتخاب میکند. در چنین کارزاری، هر ایالت فقط از یک رأی برخوردار است.)
اگر تاریخ راهنمای ما باشد، نزدیکی آرا پیامدهای روشنی برای دموکراسی آمریکا خواهد داشت. میتوان زمان را به عقب برگرداند و به انتخابات ریاستجمهوری سال 1824 نظر کرد. در 9 فوریه 1825، اعضای مجلس نمایندگان، جلسهای فوقالعاده برای انتخاب ششمین رئیسجمهور ایالات متحده برگزار کردند. واشنگتن که آنزمان هنوز در مراحل آغازین توسعه بود، شباهت چندانی به شهر نداشت. تا چشم کار میکرد گلولای بود و مسیرهای پوشیده از برف و ساختمانهای نیمهکارۀ مرمرین.
در سال 1824، چهار نامزد پیشرو در انتخابات ریاستجمهوری، همگی از اعضای "حزب دموکرات-جمهوریخواه" بودند؛ حزبی که از تشکیلات سیاسیِ " توماس جفرسون " برخاسته بود و متشکل بود از:
" جان کویینسی آدامز " (وزیر امور خارجه)، " اندرو جکسون " (سناتور سابق تنسی)، " ویلیام کرافورد " (وزیر خزانهداری جورجیا) و " هنری کلی " (رئیس مجلس نمایندگان کنتاکی).
دهمین انتخابات ریاست جمهوریِ ایالات متحده در تاریخ ۲۶ اکتبر تا ۱ دسامبر ۱۸۲۴ برگزار شد و ازآنجاییکه هیچکدام از نامزدهای ریاستجمهوری نتوانستند اکثریت آرا مجمع گزینندگان را کسب کنند، مجلس نمایندگان آمریکا تصمیم گرفت انتخاب رئیسجمهور را طبق مفاد "متمم دوازدهم" به آرای "مجلس نمایندگان" واگذار کند. سرانجام در ۹ فوریه ۱۸۲۵، "جان کوینسی آدامز" بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
در اوایل دهۀ 1820، "حزب فدرالیست" بهعنوان اولین سیستم حزبی به پایان راه رسید. این حزب از مدتها پیش درحال انحطاط بود و دیگر سؤال این نبود که آیا یکی از جمهوریخواهان پیروز میشود یا خیر. بحث بر سر این بود که کدام جمهوریخواه به پیروزی میرسد؟
حزب دموکرات-جمهوریخواه با تلاش "توماس جفرسون" و "جیمز مدیسون" در سال 1793–1791 تأسیس شد. این حزب، مخالف "حزب فدرالیست" بود و در خلال سالهای 1801 تا 1824 کرسیهایی را در مجلس و ریاستجمهوری آمریکا در بیشتر ایالتها به دست گرفته بود. پس از انتخابات ریاستجمهوری ۱۸۲۴ ایالات متحده آمریکا به دو حزب تقسیم شد: "حزب دموکراتِ ایالات متحده آمریکا "و "حزب جمهوریخواه ملی". حزب جمهوریخواه ملی بعدها به "حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا" تغییر یافت. دموکراتها طرفدار جکسون بودند و جمهوریخواهان ملی یا "ویگ" طرفدار آدامز.
در انتخابات پیشین که کاخ سفید به "جیمز مونرو" و پیش از او به "جیمز مدیسون "تحویل داده شده بود، هیئت جمهوریخواه کنگره در قالب گروه مشترک مجلس نمایندگان و سنا برای معرفی نامزد رسمی حزب، جلسه تشکیل داد. این روند در سال 1824 از هم پاشید، زیرا هر چهار رقیب از حمایت منطقهای کافی برخوردار بودند تا فرآیند نامزدی را غیرممکن کنند. آنها درواقع با رأیدهندگان مبارزه میکردند و بهاینسیاق دست به نوآوری زدند.
تا سال 1816، در جریان آخرین انتخابات ریاستجمهوری رقابتی، اکثریت قریب به اتفاق ایالتها هنوز برای هیئت انتخابکنندگانِ ریاستجمهوری به قوۀ مقننه متوسل میشدند، اما در سال 1824، 18 ایالت از 24 ایالت به رأیدهندگان این اختیار را دادند که مستقیماً دست به انتخاب بزنند؛ درواقع، نظام جمهوریخواه که زمانی از کنترل نخبگان بر امور سیاسی حمایت میکرد، به آرامی ولی بااطمینان به دموکراسی مشارکتِ تودهای تبدیل میشد.
دلایل این تغییر پیچیده بود. الگوهای اقتدار و کنترل نخبگان بر سیاست و اقتصاد در دوران استعمار، طی دهههای متمادی با تلاش نیروهای دموکراتیک ناشی از انقلاب، تا حدزیادی، ناپدید شده بود. علاوهبراین، کشورهای غربی جدید که در پی جذب شهرکنشینان بودند دریافتند که ارائۀ حق رأی گستردهتر و مشارکت سیاسی، ابزار قدرتمندی برای افزایش قدرت است. بهنوبۀخود، ایالتهای شرقیِ قدیمیتر نیز احساس میکردند موظف به دموکراتیککردن دولتهای خود برای حفظ و کنترل جمعیتاند.
ذینفع اصلی این تغییرات جکسون بود که روابطش با سیاستمداران نخبۀ واشنگتن، محبوبیت گستردۀ او را در میان رأیدهندگان سفیدپوست زیرسؤال میبرد. آدامز، کرافورد و کلی در زمین خودی بازی میکردند و به تجارت اسب با اعضای کنگره میپرداختند ولی حامیان جکسون در مطبوعات منطقهای دست به تبلیغات گسترده میزدند و از رأیدهندگان می.خواستند از نامزدی حمایت کنند که "خردهمالکیت صادقانه" را درک میکند و "فضیلت" و "انسجام" سیاسی را که برای نجات پایتخت از فساد ضرورت دارد، تجسم میبخشد.
در انتخاباتی که اساساً اولین انتخابات ریاستجمهوری برپایۀ آراء مردمی بود، جکسون 42.5 درصد در مقابل 31.5 درصدِ آدامز به دست آورد. کلی و کرافورد خیلی عقب بودند و هر کدام 13 درصد بهدست آوردند. هیچ نامزدی از اکثریتِ کالج الکترال برخوردار نبود و جکسون با 99 رأی در مقابل 84 رأی مردمیِ آدامز، پیشتاز میدان شده بود.
برخلاف انتخابات ریاستجمهوری سال 1800 یعنی تنها برههای که انتخابات به مجلس نمایندگان کشیده شد، رقابت 1824 چندان تنگاتنگ نبود. توماس جفرسون 36 رأی لازم داشت تا "آرون بور" را شکست دهد.
ولی ماجرا بهاینصورت حلوفصل شد که آدامز و "کلی" پس از سه ساعت مذاکره برای ائتلاف توافق کردند. کلی سه هیئت کلیدی (کنتاکی، میسوری و اوهایو) را به رقیب سابق خود و رئیسجمهور آینده تحویل داد و چندی بعد سمت وزیر امور خارجه را در دولت آدامز پذیرفت که درواقع نردبان وصول به ریاستجمهوری قلمداد میشد.
هنری کلی در آن مقطع رئیس مجلس نمایندگان و شخصیتی بانفوذ بود. او "مصالحۀ میسوری" را از طریق کنگره پیش برد و این قانون مهم، برای مدتی کوتاه، مسئلۀ بردهداری را حلوفصل کرد. هرچند او 6 دوره بهعنوان رئیس مجلس نمایندگان خدمت کرد، اما همیشه خواهان پست ریاستجمهوری بود و گمان میکرد پیروزی در انتخابات سال ۱۸۲۴، قابل دسترس است. کلی بر این واقعیت حساب باز کرده بود که در انتخابات سال ۱۸۲۴ بعید است 1 نامزد، اکثریت آراء انتخاباتی را به دست آورد. در چنین مواردی، قانون اساسی تصریح میکند که رئیسجمهور در مجلس نمایندگان انتخاب میشود، جایی که کلی، بهعنوان رئیسمجلس، میتواند از قدرت و نفوذ خود برای ورود به کاخ سفید استفاده کند.
از همان سال در باب اینکه آیا کلی و آدامز صراحتاً "معاملهای فاسد" انجام دادهاند یا خیر، حدس و گمانهای زیادی پدید آمده است.
جکسون زدوبند و تطمیع سیاسی را مطرح و بلافاصله تبلیغات را برای انتخابات دور آتی ریاستجمهوری آغاز کرد. او از این تبانی خشمگین بود و میگفت: «یهودای غرب این قرارداد را بسته و سی سکۀ نقره دریافت کرده است ... فرجام او نیز بیگمان فرجام یهودا خواهد بود.»
آدامز آخرین کسی بود که با قوانین قدیمی به پیروزی میرسید. او مانند "کلی" مدرنساز کارکشتهای بود که از سرمایهگذاریهای دولتی در علم، زیرساختها و آموزش حمایت میکرد، اما در عصر نخستِ جمهوری و رویارویی با جکسون قرار داشت.
دنیایی که در آن تعداد انگشتشماری از بازیگران سیاسی بیشترین قدرت را به خود اختصاص دادهاند و این پندار را مینمایاند که فقط نخبگان میتوانند بهشیوهای بیغرضانه عمل کنند، دیگر از بین رفته و عصر جدیدی درحال ظهور بود که ریشه در دموکراسی تودهای داشت و انتخابات 1824 به ظهور آن کمک میکرد.
تقریباً از همان لحظهای که آدامز روی کار آمد، موج جدیدی شکل گرفت. حامیان جکسون به رهبری استعدادهای سیاسی بالندهای مانند "مارتین ون بورن" از نیویورک، اولین کارزار واقعی ریاستجمهوری را ایجاد و سردبیران روزنامه را بسیج کردند. جلب حمایت قانونگذاران ایالتی بهنوبۀخود به نامزدی ژنرال سابق برای ریاست جمهوری انجامید. بهتدریج سازمانهای ایالتی و محلیِ بسیاری پدید آمد که عملکردشان در رأیگیری سال 1828 از اهمیت بسزایی برخوردار شد.
آدامز که حامیانش درنهایت زیر پرچم ملی جمهوریخواهان متحد میشدند و جکسون که طرفدارانش خود را جمهوریخواهانِ دموکرات مینامیدند، روشهای ارتباطی جدیدی ازجمله روزنامههای حزبی، آگهیهای دستی و حتی آهنگهای تبلیغاتی را به کار گرفتند.
رفتهرفته مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری شکل جدیدی به خود گرفت. مطبوعات آدامز با شوروشوق شایعاتی مبنی بر رسوایی اخلاقی همسر جکسون منتشر کردند. حامیان جکسون نیز بهنوبۀخود، رئیسجمهور فعلی را روشنفکری ممتاز و پیشرو نشان دادند که سازوکار کشور را تغییر خواهد داد. یکی از شعارهای تبلیغاتی این بود: «بین کویینسی آدامز که میتواند بنویسد و اندی جکسون که میتواند بجنگد یکی را انتخاب کنید.»
عاقبت جذابیت و محبوبیت جکسون، آدامز را تحتالشعاع قرار داد چراکه خیلی از مردم آدامز را فردی خشک و بیروح میدانستند. تا سال 1828 هر ایالت به جز دلاور و کارولینای جنوبی، هیئت انتخابکنندگان را با رأی مردم انتخاب میکرد. در سیستم انتخاباتی جدید، هیکوری قدیم با 178 رأی موافق و 83 رأی مخالف، هیئت الکترال را از آن خود کرد و به تولد سیستم حزبی نوینی انجامید که هدف از آن دیگر متقاعدکردن تعداد اندک رأیدهندگان بلاتکلیف نبود بلکه قرار بود به جلب مشارکت درمیان وفاداران حزبی بیانجامد. گسترش پیوسته حق رأی در دهههای نخست قرن نوزدهم و سیاق انتخاباتی جدیدی که جکسون به راه انداخته بود، بهزودی مکانیسم جدیدی برای برانگیختن احساسات عمومی پدید آورد و الهامبخش باشگاههای حزبی، تجمعات سیاسی، آهنگهای مبارزاتی، نظرسنجیها و ... شد. راهپیماییهای حمل مشعل نیز با هدف القای شور و شوق سیاسی در میان رأیدهندگان متداول شد. اولینبار دموکراتها این شیوهها را اتخاذ کردند و رفتهرفته معیارهای جدیدی برای انتخابات دموکراتیک پدیدار شد.
آدامز و حامیانش در انتخابات 1824 پیروز شدند، اما واکنشهای منفی به این پیروزیِ پرتزویر، موجی از مشارکتِ دموکراتیک را پدید آورد.
در خلال 25 سال گذشته، جمهوریخواهان دو بار آراء مردمی را از دست دادهاند تا در "کالج الکترال" [جایی که ایالتهای کم جمعیت از مزیت انتخاباتی گستردهای برخوردارند] به پیروزی برسند. اکنون نیز میتوانند آراء مردمی را از دست بدهند و بکوشند پیروزی ترامپ را در مجلس نمایندگان مهندسی کنند. آنها در 32سال گذشته فقط 1 بار با آراء مردمی برندۀ انتخابات شدهاند.
جمهوریخواهان با زدوبندهای درونی و استفاده از رأی مجلس برای تصمیمگیری در مورد نتیجۀ انتخابات، میتوانند اقتدار خود را تداوم بخشند تا سیستم دموکراتیک که دیگر پاسخگوی خواست اکثریت نیست، از هم بگسلد. چنین سازوکاری بنا به تجربۀ تاریخی عواقب ناخواستهای در پی خواهد داشت.
سال 1824، نتیجۀ انتخابات به مجلس نمایندگان واگذار شد و سال 2024 نیز میتواند سالی ناگوار برای دموکراسی آمریکایی باشد. اصلاحات سیاسی که مدتها است متوقف شده [از معرفی محدودیتهای دورۀ دیوان عالی تا لغو هیئت انتخابکننده] درنهایت میتواند موجی از خشم دموکراتیکِ پوپولیستی را پدید آورد. کارزارِ ۲۰۰ سال گذشته بار دیگر روبهروی ما قرار دارد و چنین سرنوشتی میتواند در انتظار ترامپ و سیاست ایالاتمتحده باشد.
نظر شما