روشهای آمریکا برای ترور هدفمند/ جاسوسی در میان گروههای مقاومت در عراق؟
واشنگتن اخیرا فرماندهانی از محور مقاومت را ترور میکند که نه ظهور و بروز رسانهای داشتند و نه حتی بسیاری از سران سیاسی عراق آنها را میشناختند! پس آمریکا چگونه میتواند آنها را به صورت نقطهزن و دقیق هدف قرار دهد؟
بعد از ترور «شهید ابوباقر الساعدی»، عملیات علیه نظامیان آمریکایی در عراق متوقف شده است. حتی در سوریه هم فعالیت گروههای مقاومت اسلامی عراق به میزان قابل توجهی کاهش یافت! در این میان، نکته قابل توجه این است که واشنگتن اخیرا فرماندهانی از محور مقاومت را ترور میکند که نه ظهور و بروز رسانهای داشتند و نه حتی بسیاری از سران سیاسی عراق آنها را میشناختند! پس آمریکا چگونه میتواند آنها را به صورت نقطهزن و دقیق هدف قرار دهد؟
به همین جهت، این پرسش مطرح میشود که ایالات متحده فرماندهان میدانی مقاومت را از چه طریقی شناسایی و سپس ردیابی میکند؟ این پرسشی است که در روزهای اخیر در رسانههای مختلف عراقی و حتی خارجی مطرح شده است.
کسی امکان جاسوسی را نفی نمیکند!
در میان چهرههای شاخص و مقامات مسئول، به ندرت کسی را میتوان یافت که مسأله «وجود و نفوذ جاسوس [مرتبط با آمریکا] در گروههای مقاومت» را انکار کند! با این حال، شخصیتهای رسمی به شدت از ذکر اسامی مشخص اجتناب کرده و صرفا پیرامون اصل حضور جاسوس در صفوف گروههای مقاومت صحبت میکنند.
«سرلشکر عبدالکریم خلف» سخنگوی ستاد مشترک نیروهای مسلح در دوره عادل عبدالمهدی و از نظامیان نزدیک به مقاومت در مصاحبه زنده تلویزیونی میگوید: «اگر ترور شهید ابوباقر الساعدی یا ابوتقوی را آنالیز کنیم میبینیم که پهپادهای آمریکایی در نزدیکترین نقطه ممکن نسبت به سوژه قرار گرفتند. در نتیجه آنها از مسیر عبوری سوژه ترور اطلاع دقیق داشتند.»
این نظامی باسابقه در ادامه میگوید: «در این زمینه از سه روش استفاده میشود. روش اول، تجهیزات موجود در خودروهای جدید است. روش دوم، نصب جیپیاس بر روی ماشین است که این کار باید توسط نیروی انسانی صورت بگیرد. روش سوم نیز جاسوسهایی هستند که در صحنه حضور داشته و به آمریکا گرا میدهند. منطقا باید هر سه حالت را مد نظر داشت و جدی دانست.»
یک عضو کمیسیون امنیت ملی و دفاعی پارلمان عراق نیز به العربی الجدید میگوید: «بیش از یک کمیته از طرف نهادهای مختلف برای بررسی این موضوع تشکیل شده است. اما باید اعتراف کرد که شخصا تصور نمیکنم هیچیک از این کمیتهها به نتایج حقیقی برسند؛ زیرا ما با مسأله جاسوسی در ردههای حساس مواجه هستیم.»
عدی عبدالهادی، نماینده عضو فراکسیون فتح و نزدیک به گروههای مقاومت نیز در این مورد به بغداد الیوم میگوید: «در مورد ترورهای اخیر، سه سناریو مطرح است که به ترتیب استفاده از جاسوسهای میدانی (نیروی انسانی) در گروههای مقاومت، جاسوسی از طریق تلفن همراه و استفاده از برنامه جاسوسی پگاسوس است.»
مجاهد الطائی، از کارشناسان امنیتی و سیاسی عراق نیز در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «دقت بالای عملیاتهای ترور که آمریکا بدان مبادرت ورزید، به وضوح نشان میدهد که واشنگتن دارای عوامل خود (همکار و جاسوس) در داخل گروههای مقاومت است.» او تأیید کرد که این موضوع مورد اتفاق گروههای مقاومت هست و هماکنون مسأله در محکمه داخلی حشد الشعبی در حال رسیدگی است.
خبرگزاری روسی اسپوتنیک در گزارش خود به نقل از منابع بلندپایه امنیتی مینویسد: «کسانی که ترور شدند، مسائل حفاظتی را کاملا رعایت میکردند. حتی بسیاری از رهبران سیاسی و عمده نمایندگان پارلمان نیز این افراد را نمیشناختند! تا قبل از ترور، هیچ تصویری از آنها را نمیشد در رسانهها یافت. این موارد ثابت میکند این افراد کاملا محتاط بوده و مسائل حفاظتی را به نحو احسن رعایت میکردند. در نتیجه تنها فرضیهای که برای ردگیری فعالیت آنان باقی میماند، وجود جاسوس یا نیروی انسانی مرتبط با آمریکا در لایههای نزدیک به این افراد است.»
انگشت اتهام به کدام سمت است؟
در این وضعیت، شناسایی متهمین به همکاری با نیروهای آمریکایی از اهمیت به سزایی برخوردار است. واقعیت این است که طی ۱۰ روز اخیر در فضای غیررسمی و رسانهها اسامی مختلفی مطرح شده؛ اما به نظر میرسد این گمانهزنیها با منافع سیاسی گروهها و افراد بیارتباط نباشد! به همین جهت، در این زمینه باید با احتیاط و منطق بیشتری به بررسی افراد پرداخت.
واقعیت این است که در سال ۲۰۲۰ و بعد از شهادت سردار سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس، ۵ گروه بزرگ مقاومتی در عراق گرد هم آمده و مجموعه موسوم به «گروه هماهنگی مقاومت ملی عراق» (الهیئة التنسیقیة للمقاومة الوطنیة العراقیة) را تشکیل دادند. این گروه، مأموریت اصلی خود را «وارد کردن تلفات و هزینه به [نیروی نظامی] آمریکا در عراق» تعریف کردند تا نهایتا منجر به خروج نظامیان آمریکایی شود.
بعدها با تشکیل دولت السودانی، دو ضلع از پنج ضلع اصلی این تشکیلات وارد دولت شدند؛ به طوری که سهمیه وزارت علوم و تحصیلات عالی به «نعیم العبودی» (سخنگوی پیشین جنبش عصائب اهل الحق) و وزارت کار به «احمد الاسدی» (از رئوس سابق کتائب الامام علی) رسید. جالب این بود که بعد از طوفان الاقصی، این دو گروه از فضای مبارزه میدانی و مسلحانه فاصله گرفتند! برای توضیح بیشتر باید گفت بعد از طوفان الاقصی، گروههای مقاومت در قالب جدیدی با عنوان «مقاومت اسلامی عراق» به سازماندهی خود پرداخت تا در عراق و شرق سوریه به پایگاههای آمریکایی حمله کند. آنها به تدریج شعاع عملیاتی خود را گسترش داده و حتی سرزمینهای اشغالی را با پهپادهای دوربرد هدف قرار دادند. با این حال، به مرور اخباری درز کرد که نشان میداد دو گروه «عصائب اهل الحق» (به رهبری قیس الخزعلی) و «کتائب الامام علی» (به رهبری شبل الزیدی) با این اقدامات مخالف بوده و راه خود را از بقیه گروههای مقاومت جدا کردهاند.
در این میان، طی دو هفته اخیر بازار گمانهزنی و حتی اتهامافکنی و برچسب زدن در داخل عراق داغ شده و برخی اشخاص منتسب به این دو گروه در مظان اتهام قرار گرفتهاند. مشخصا در عصائب اهل الحق، برخی از «لیث الخزعلی» نام میبرند که عکسهای حضور وی در مراسم جشن فارغ التحصیلی دانشگاه دفاع ملی منتشر شد. در این مراسم، فرمانده ائتلاف بینالمللی (تحت رهبری آمریکا) در عراق و فرمانده ناتو در عراق به عنوان میهمانان افتخاری حضور داشتند. در شرایطی که رهبران برخی گروههای مقاومت مانند «کتائب حزب الله»، «نجباء» و... در مخفیگاه زندگی میکنند و احتمال ترور آنها توسط آمریکا وجود دارد، نفر دوم جنبش «عصائب اهل الحق» در مراسم رسمی در کنار بلندپایهترین فرماندهان نظامی آمریکایی و غربی در عراق حضور مییابد!
همین اتهامزنیها در مورد برخی افراد دیگر مانند «محمد الباوی» جانشین فرمانده کل «کتائب الامام علی»، «ابو زینب اللامی» (رئیس سازمان امنیت داخلی الحشد الشعبی)، «سامی المسعودی» رئیس ستاد حج و زیارت و رئیس سازمان سازمان عقیدتی الحشد الشعبی و برخی رهبران سرشناس دیگر مطرح شده است! اما واقعیت این است که برای هیچ کدام از این افراد سندی وجود ندارد و نمیتوان و نباید قضاوت قطعی کرد.
جمعبندی
به موازات برخی فشارهای داخلی و خارجی بر مقاومت عراق برای توقف هرگونه فعالیت، در داخل گروههای مقاومت نیز بحث «جاسوسی» یا «ارتباطگیری برخی رهبران با آمریکا» مطرح شده است. با این حال هیچ سندی در این مورد وجود ندارد. به همین جهت، به نظر میرسد فعلا همگی بر راهکار «تعلیق فعالیت و بازبینی در خود» تمرکز کردهاند تا مانع بحرانهای بزرگتر شوند! اما در کل میتوان گفت در داخل صفوف گروههای مقاومت، بحث «اعتماد متقابل» به یک چالش جدی تبدیل شده است.
نظر شما