راز «جاودانه شدن» کورش کبیر/ چگونه شاه بزرگ یک امپراتوری بنا کرد؟
اگرچه رفتار کورش ناشی از سیاست و هوشمندی او بوده است اما باید در نظر داشت که این رفتار در مقایسه با رفتار پادشاهان قبلی و حتی بعدی او به مراتب صلح آمیزتر و انسانی تر بوده است.
امپراتوری کورش بزرگ به مراتب وسیع تر از امپراتوری بابل، آشور و حتی مادها بود. این پادشاه بزرگ در پایان عمر خود توانست قلمرویی وسیع از غرب افغانستان تا ترکیه کنونی بنیان گذاشته و بزرگترین پادشاه جهان شود.
اما چگونه بنیانگذار سلسله هخامنشی توانست به نخستین امپراتور خاورمیانه بدل شود؟ بزرگترین راز پیروزی کورش کبیر چیست؟ بزرگترین و مهم ترین راز کورش هخامنشی در پیروزی بر دولت های دیگر و ساخت یک امپراتوری بزرگ، «رفتار سیاسی» سنجیده او بوده است؛ رفتاری که به شاهان بعدی نیز به ارث رسید و توانست نقشی وسیع در ایجاد تمدن و فرهنگ ایران داشته باشد.
کورش؛ نخستین امپراتور دنیا
کورش در طول حیاتش توانست بر چند امپراتوری و دولت بزرگ پیروز شده و به حیات آنها پایان دهد. امپراتوری مادها که در طول 100 سال توانسته بود بر بیشتر مناطق ایران و قسمت هایی از عراق و سوریه فعلی تسلط پیدا کند، نخستین دولتی بود که به دست کورش منقرض شد. حکومت لیدیه که مهم ترین رقیب مادها بود و بر بخش هایی از آسیای صغیر و ترکیه فعلی حکم می راند، دومین منطقه ای بود که توسط کورش فتح شد. کورش در سال های بعد توانست بر بابِل که باشکوه ترین تمدن خاورمیانه در آن روزگار بود، غلبه کند.
او همچنین، توانست بر پارت ها که بر شرق ایران تسلط داشتند پیروز شود و مناطق شرقی کشور و افغانستان را فتح کند. فتح ارمنستان، بخش هایی از قفقاز، سواحل دریای مازندران و ... از دیگر اقدامات کورش بود که در پایان عمرش رقم زد. بنیانگذار سلسله هخامنشی در پایان عمر با سکاها که اقوامی چادرنشین و بربر بوده و در مناطق شمالی دریای خزر می زیستند، جنگید و حین جنگ با این اقوام وحشی زخمی شد و چند روز بعد درگذشت.
بررسی کارنامه سیاسی و نظامی کورش نشان می دهد که او توانست طی حدودا 30 سال بر مهم ترین قدرتهای وقت پیروز شده و همه را مقهور خود کند. بسیاری از مورخان معتقدند کورش یک نابغه نظامی بوده و به همین دلیل، توانسته در جنگ های مختلف پیروز شود. با این حال، بررسی رفتار سیاسی شاه ایران نشان می دهد که موفقیت های او بیش از نبوغ نظامی مدیون هوش سیاسی او و نحوه رفتارش با ملت های شکست خورده بوده است.
سیاست رندانه ای که کورش را «کبیر» کرد
کورش کبیر به جای نوعی «تمرکزگرایی» بر «تجمع گرایی» تکیه کرد. او تکثر فرهنگی و سیاسی و دینی اقوام و دولت ها را پذیرفت و حتی از آنها تاثیر گرفت. کورش با این کار به اقوام شکست خورده نشان داد که شاه آنان نیز است. اوج این رفتار سیاسی در جنگ با بابلی ها دیده می شود.
کورش در تعامل با بابلی ها که تجمعی بودند از اقوام مختلف با مذاهب و زبان های گوناگون، رفتاری به مراتب بهتر از «نبوکدنصر»، پادشاه بابلی ها داشت. او به اقوام تحت تسلط بابل و خود بابلی ها آزادی عمل، دین و فرهنگ داد. به دستور او، یهودی ها از بردگی آزاد شدند و به اورشلیم بازگشتند. همچنین، تحت فرمان او اقوام اکدی از زیر یوغ پادشاه بابل رها شده و آزادی مذهبی و اقتصادی یافتند. کورش همچنین، ساختار سیاسی بابل را حفظ کرد و مردم بابل را قتل عام ننمود. اوج هوشمندی سیاسی او زمانی مشخص می شود که به فرهنگ بابل که در آن زمان، متمدن ترین اقوام خاورمیانه بودند نزدیک شد.
او به «مردوک» خدای بزرگ بابلی ها احترام گذاشت و آن را ستایش کرد، زبان بابلی ها را یکی از زبان های رسمی امپراتوری اش نامید و از شهرسازی بابلی ها تاثیر فراوان گرفت. به همین دلیل، مانند یک ناجی و «خودی» و نه یک «بیگانه»، وارد پایتخت بابل شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
نگاهی به بقایای کاخ های کورش در نزدیکی پاسارگاد و همچنین، تخت جمشید که محل زیست جانشینان کورش بوده، به خوبی مشی سیاسی این پادشاه بزرگ و جانشینانش را نشان می دهد. بسیاری از متون تخت جمشید و پاسارگاد به سه زبان فارسی کهن، ایلامی و بابلی نوشته شده اند. در طراحی کاخ ها به خوبی تاثیر ایلامی ها و بابلی ها و آشوری ها مشخص است.
سنگ نگاره «انسان بالدار» که در پاسارگاد نگه داری می شود، تحت تاثیر مجسمه «مردوک»، خدای بابلی ها و آشوری ها ساخته شده است. همچنین، نقش شیر بالدار و عقاب که در تخت جمشید دیده می شود به شدت تحت تاثیر کاخ های بابلی و آشوری و ایلامی ساخته شده است.
یکی از بهترین نمونه ها در رابطه با سیاست کثرت گرایانه و تساهل و مدارای کورش، رفتارش با مادها بود. مادها یکی از شاخه های آریایی های ساکن در ایران بودند.
قبل از کشورگشایی کورش و تاسیس سلسله هخامنشی، مادها قدرتمندترین حکومت آسیای غربی به حساب می آمدند. با این حال، کورش این امپراتوری را نابود کرد و توانست «هگمتانه» را فتح کند. با این حال، رفتار کورش با مادها باعث شد این قوم متمدن و قدرتمند برای پارس ها و کورش کار کرده و به او خدمت کنند. مادها در سلسله مراتب اقوام هخامنشی دومین رتبه را بعد از پارس ها داشتند و در بیشتر نقش ها و سنگ نگاره های هخامنشی در کنار پارس ها نشان داده می شوند. کورش با جذب مادها توانست به راحتی بر اقوام دیگر پیروز شده و با بهره بردن از سیاست، هوش، تمدن و قدرت نظامی آنها، امپراتوری بزرگش را بنیان بگذارد.
کورش؛ استعمارگر یا ناجی؟
برخی مورخان مدعی اند رفتار کورش نه از سر دلسوزی و محبت بلکه ناشی از سیاست جاه طلبانه او بوده است. یووال نوح هراری، مورخ اسرائیلی در آثار خود، کورش را پدر «استعمار» می داند. او معتقد است کورش از طریق پذیرش فرهنگ و دین اقوام مغلوب و حتی حفظ ساختار سیاسی و اجتماعی شان، آنها را مستعمره خود کرد و منابع آنها را از آن دولت خود نمود و آنها را به عنوان سرباز به جنگ ها فرستاد.
در پاسخ به این مساله باید یادآور شد که اگرچه رفتار کورش ناشی از سیاست و هوشمندی او بوده است اما باید در نظر داشت که این رفتار در مقایسه با رفتار پادشاهان قبلی و حتی بعدی او به مراتب صلح آمیزتر و انسانی تر بوده است. کافی است نگاهی به رفتار «بخت نصر» بابلی با یهودیان داشته باشیم. بخت نصر بعد از فتح اورشلیم یهودیان را به عنوان برده به بابل فرستاد و معابد و خانه های آنها را ویران ساخت. همچنین، «آشوربانی پال»، پادشاه بزرگ امپراتوری آشور پس از حمله به شهرهای ایلام، آنها را ویران ساخت و همه ساکنان آن شهرها را از دم تیغ گذراند.
همچنین، اسکندر مقدونی که به سلسله هخامنشیان پایان داد، رفتاری انحصارطلبانه داشت. او تلاش کرد فرهنگی «هلنی» را به زور بر اقوام مغلوب مسلط کند. برخی مورخان معتقدند فلسفه تاسیس شهرهای «اسکندریه» در مصر و ایران و افغانستان، همین امر بوده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که رفتار کورش به مراتب بهتر از پادشاهان قبل و بعد از خود بوده است. هر چند شکی نیست که این سیاست «رندانه» بوده و باعث شده کورش بتواند به راحتی امپراتوری بزرگ خود را بنا کند.
نظر شما