زیر پوست سیستم آموزشی
در آموزش و پرورش چه خبر است؟
در سیستم کنکور و استخدام ایران سهمیههای فراوانی وجود دارد. با وجود تمام این سهمیههای نوشته و نانوشته، جوانی که از سیستان و بلوچستان شروع میکند و به نقاط بالا میرسد، یک استثناء است و نه قاعده. احتمالا جوانی که در مناطق محروم است یا به نظر خودش نمیتواند از مارپیچ سهمیههای نوشته و نانوشته عبور کند، انگیزهای هم برای ادامه دادن ندارد.
آمارهای زیادی از وضعیت تبعیضآمیز سیستم آموزشی و تاثیرهای مستقیم و غیرمستقیم آن بر وضعیت کیفیت تحصیل دانشآموزان وجود دارد؛ و از طرف دیگر به نظر میرسد با توجه به اعداد و ارقام سهمههای تبعیضآمیز کنکور و بعد از آن نیز شیوههای سهمیهای استخدام و به کارگیری نیروی انسانی بر اساس معیارهای غیراستاندارد، به مرور زمان انگیزه میان جوانان از بین رفته است. چرا که همواره مسیرهایی جایگزین و سرراست به غیر از مسیرهای معمول وجود دارد.
آخرین آمار رسمی ارائه شده از سوی رئیس مرکز سنجش آموزش و پرورش درباره وضعیت تحصیلی دانشآموزان به این شرح است: «در رشته علوم تجربی، میانگین معدل دانشآموزان از ۱۱.۲۳ سال گذشته به ۱۲، رشته ریاضی فیزیک از ۱۰.۷۹ به ۱۱.۸۲، در علوم انسانی از ۸.۷۵ به ۹.۱۳ رسیده است. معدل میانگین در مجموع سه رشته، از ۱۰.۲۳ به ۱۰.۸۹ صدم رسیده و ۵۵ صدم در مجموع سه رشته ارتقای نمره صورت گرفته است.» (ایسنا، ۳۱ مرداد ۱۴۰۳)
زنگ خطر تبعیض
رئیسجمهور با بیان اینکه در آموزش و پرورش مشکلات بسیاری داریم، گفت: «قابل قبول نیست کسی که پول و آشنا و امکان ندارد بچه او در مدرسهای درس بخواند که ممکن است خوب آموزش نبیند. باید همه مدارس استاندارد قابل قبول داشته باشند. قابل قبول نیست که اکثر کسانی که به دانشگاه میروند از افراد و خانوادههایی باشند که بچههای آنها به مدارس ویژه و خصوصی و ... میروند.»
پزشکیان ادامه داد: «پزشکیان درباره احتمال تغییر شرایط کنکور هم گفت: این مساله را باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی صحبت کنیم. آیا عادلانه است کسی که در روستا درس میخواند با فردی که در شمال تهران درس میخواند با هم رقابت کنند؟»
وی با بیان اینکه من در روستا درس خواندهام، اما اجازه رشد داشتهام و الان رئیسجمهور هستم، اظهار کرد: «زمان شاه در هنرستان درس خواندم و برای خدمت به سیستان رفتم و بعد دوباره درس خواندم. اگر این قانون، آن زمان وجود داشت، نمیتوانستم دوباره درس بخوانم.»
رئیسجمهور اعلام کرد: «باید بازنگری اساسی در کنکور بر اساس عدالت انجام شود. باید معیاری بگذاریم که رقابت عادلانه شود. باید امکانات برای رقابت عادلانه باشد. باید کاری کنیم رقابت در شرایط برابر از نظر معلم، محیط و امکانات وجود داشته باشد.»
رتبههای برتر
هر سال اعلام میشود که چه سهمی از رتبههای برتر کنکور، مربوط به مدارس خاص هستند و چه تعدادی از آنان به مدارس معمولی تعلق دارند. فرهیختگان در این باره نوشت: «بررسی نوع مدارس در ۳ گروه اصلی آزمایشی کنکور امسال هم نشان میدهد که باز دست برتر با دانشآموزانی بوده که در مدارس سمپاد و تیزهوشان درس خواندهاند بهطوریکه ۷۳ درصد از برترینهای این سه گروه را سمپادیها تشکیل دادهاند. جالب اینجاست که در گروه علوم تجربی حتی یک نفر هم از مدارس غیرسمپادیها وجود ندارد! در حالی که سهم این مدارس در دو گروه ریاضی و علوم انسانی ۶۰ درصد بوده است.
در تمام این سالها بحث کیفیت پایین آموزش در مدارس دولتی و سهم اندک آنها در میان برترینهای کنکور همیشه مورد نقد بوده است، اتفاقی که امسال هم با در نظر گرفتن سهم ۷ درصدی از بین ۳۰ نفر برتر نشان میدهد که واقعا این مدارس نتوانستهاند، آنطور که انتظار میرود سهم قابل توجهی را در کنکور داشته باشند. وضعیت در مدارس نیمهدولتی هم همین است، بهطوریکه درمجموع ۳ گروه آزمایشی علوم ریاضی، تجربی و علوم انسانی تنها دانشآموزان دو مدرسه نیمهدولتی توانسته بودند در میان برترینها قرار بگیرند. سهم اندکی که نشان میدهد حتی حضور در میان نیمهدولتیها هم شانس بیشتری از آنچه در مدارس دولتی وجود دارد، در اختیار دانشآموزان قرار نمیدهد. اتفاقی که میطلبد تا مسئولان آموزشوپرورش یک بار برای همیشه فکری برای این داشته باشند؛ چراکه طبیعتا بخش قابل توجهی از جمعیت دانشآموزی در مدارس دولتی تحصیل کرده و از سوی دیگر، این مدارس سهم قابل توجهی را در استانهای محروم از حیث بار آموزشی در دوره متوسطه برعهده دارند، اما سهم کمتر از ۱۰ درصدی این مدارس در برترینهای کنکور نشان میدهد، عملا شانس قرارگیری آنها در میان برترینها بهشدت پایین است.»
در بخش دیگری از این گزارش میخوانیم: «مساله غیرقابل انکار آن است که بعد از سمپادیها، این دانشآموزان غیرانتفاعی هستند که میتوانند سهم بیشتری را از سفره برترینهای کنکور داشته باشند. اتفاقی که بار دیگر این مهم را یادآور میشود که برای رسیدن به رتبه برتر کنکور که مجوز تحصیل در رشته و دانشگاه برتر کشور خواهد بود، نمیتوان خیلی به تحصیل در مدارس دولتی و نیمهدولتی دلخوش کرد و عملا شانس قبولی از طریق این مدارس با در نظر گرفتن جمعیت دانشآموزی آنها به حدی پایین و شاید غیرممکن باشد. موضوع مهم دیگری که شاید توجه به آن خالی از لطف نباشد این است که در میان ۳۰ داوطلب برتر در ۳ گروه آزمایشی یاد شده، ۱۰ نفرشان از تهران بودهاند که از این میان نیز ۶۰ درصدشان را سمپادیها تشکیل دادهاند و ۴۰ درصد دیگر نیز غیرانتفاعی هستند؛ یعنی عملا حتی یک برگزیده نیز از مدارس دولتی در استان تهران نتوانسته بود خودش را در میان برترینهای این ۳ گروه برساند. این مساله قطعا لزوم آسیبشناسی نسبت به کیفیت این مدارس را در استان بیش از پیش میکند؛ چراکه قطعا وقتی داوطلبی نتواند از مدارس دولتی در پایتخت کشور در میان برترینها قرار بگیرد، معنایش آن است که راه برای داوطلبان دیگر استانها به مراتب سختتر خواهد بود.»
سهم دهکهای پایین تقریباً هیچ
مساله مهم این است که ۳۰ نفر برتر کنکور یعنی نفرات ۱ تا ۱۰ گروههای آزمایشی انسانی، تجربی و ریاضی تنها ملاکهای قضاوت درباره تاثیر کیفیت و عدالت آموزشی برای ورود به دانشگاه نیستند. سال ۱۴۰۲ بود که ایمان افتخاری، عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگویی که با ایسنا داشت، اعلام کرد: «آمار ما در خصوص سهم دهک اول جامعه از ۳۰۰۰ رتبه برتر کنکور ایران نشان میدهد که این سهم برای دهک اول جامعه ۰.۲ درصد است. از سوی دیگر در کشور ما نزدیک به ۵۰ درصد صندلیهای دانشگاه در۳۰۰۰ رتبه برتر کنکور سهم دهک دهم است.»
او ادامه داد: «در دهکهای پایینی ما اتفاق عجیبی دیده میشود؛ در این دهکها وضعیت ورودی کنکور بغرنج و نامطلوب است و راهی برای توجیه کردن ندارد. در واقع نگرانی در خصوص شانس بسیار بسیار پایین این افراد برای تربیت فرزندان در نسل بعدی که نقش مهمی در کشور ایفا میکنند، وجود دارد.»
مارپیچ سهمیهها
در سیستم کنکور ایران سهمیههای رسمی وجود دارد که بر نتیجه اکتسابی افراد تاثیر میگذارد. مثل سهمیه ایثارگران ۲۵ و ۵ درصدی، سهمیه اعضای بسیج، فرزندان اعضای هیئت علمی، سهمیه رزمندگان و .... اما یک سری سهمیههای غیر رسمی نیز وجود دارد که به خصوص در دانشگاههایی مثل فرهنگیان یا دیگر موسسات آموزش عالی که مراحل گزینش دانشجو را نیز دارند، اعمال میشود. این سهمیههای غیررسمی معیار و شاخص خاصی ندارد و به بررسی افکار و اعتقادات دانشجو میپردازد. شاخصهایش قابل تفسیر موسع است و به سلیقه سیاستگذاران بسیار بستگی دارد.
آزمونهای استخدامی و مراحل اسخدامی در سازمانها و وزارتخانههای دولتی نیز سهمیههای ایثارگران، جایگزینی فرزند با پدر و ... وجود دارد. یکسری قوانین و سهمیهها هم نانوشته است. مثلا برای استخدام در یک سازمان دولتی، قانونی برای عضویت در نیروی بسیج وجود ندارد. اما این عضویت برای داوطلب امتیاز محسوب میشود. برای درک بهتر این مطلب، توصیه میشود درباره داوطلبان استخدام در آموزش و پرورش با کد ۱۹ مطالعه صورت بگیرد.
با وجود تمام این سهمیههای نوشته و نانوشته، جوانی که از سیستان و بلوچستان شروع میکند و به نقاط بالا میرسد، یک استثناء است و نه قاعده. احتمالا جوانی که در مناطق محروم است یا به نظر خودش نمیتواند از مارپیچ سهمیههای نوشته و نانوشته عبور کند، انگیزهای هم برای ادامه دادن ندارد.
نظر شما